دل آرام



بایگانی

Unknown

پنجشنبه, ۱۶ شهریور ۱۳۸۵، ۰۱:۳۰ ق.ظ

قرار است خودم کوچک شوم‌ ،
خانه ام بزرگ!
سلول انفرادی ام درندشت!!!


پ.ن : غم های روزگاران.....


دل تو ز دلم خبر ندارد...

۸۵/۰۶/۱۶

نظرات (۱۰)

۱۶ شهریور ۸۵ ، ۱۲:۳۱ سکوت دیوار.
سلام
نوشته ات خیلی زیباست راستش به فکر فرو رفتم..
۱۶ شهریور ۸۵ ، ۱۳:۵۳ علیرضا
هر که با مرغ هوا دوست شود
خوابش ارامترین خواب جهان شود
سلام محمد ما رو نمیبینی خوشی
۱۶ شهریور ۸۵ ، ۱۴:۲۶ فطرس
باز هم اینجا پیدات کردم...
.
چون چشم تو دل می برد از  گوشه نشینان
دنبال تو بودن گنه ازجانب ما نیست!!
.
فقط یه چیز...
.
تیمار غریبان اثر ذکر جمیل است
جانا مگر این قاعده در شهر شما نیست!؟
..
.
محمد میخوام دیگه از این به بعد تو وبلاگت جدی باشم
تو هم سعی نکن منو بخندونی که تلاش بیهوده ایست!!
.
به جون ... راست میگم  
۱۷ شهریور ۸۵ ، ۰۲:۴۵ Enkratic
اگه قصه گفتنی بود
من هزارتا قصه داشتم
همه ش هم شنیدنی بود ...
۱۷ شهریور ۸۵ ، ۰۵:۲۶ سعید
خیلی خوب و عالی بود به من هم سر بزنید.
۱۷ شهریور ۸۵ ، ۰۸:۱۳ Bdel
هوالله.
به نظر من هر چه زودتر باید به دهکده ی خویشتن بازگشت!

پ.ن1:
بده از خُمّ دیدارش سبویی
خدا را...! غرق آلام ایم؛ ساقی!
پ.ن2:
بدون شرح!!!
۱۷ شهریور ۸۵ ، ۱۴:۵۷ چشمه نوش
اگه اون پست بالا کامنت دورنی داشت می نوشتم :
وبلاگ خوبی دارین
به وبلاگ من هم سر بزنین :دی
۱۷ شهریور ۸۵ ، ۱۴:۵۸ چشمه نوش
* دونی
۱۷ شهریور ۸۵ ، ۱۵:۰۷ چشمه نوش
در مورد پست اولتون هم باید بگم
متاسفانه هیچ کدوم از مردان خدا
چنین هنری ندارن!!!
(منظورم محجبه بودن هست):دی
۱۹ شهریور ۸۵ ، ۰۳:۱۰ Unknown

حالا که آمده ای
از آنجا هم بگو
بی تردید در آنجا بسیارند
کسانی که منتظر کسانی هستند

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
ساخت وبلاگ در بلاگ بیان، رسانه متخصصان و اهل قلم