Unknown
پنجشنبه, ۲۷ مهر ۱۳۸۵، ۰۱:۳۰ ق.ظ
من آن سرابم
که بی نقاب آب
تشنگی های تو را می تارانم
من آن میوه ی لهیده ام!
که طعم تند غرور میدهد
اما دامن به دست باد
نمی سپارد...
به بازگشت نمی اندیشم!
به خنجرهایی که زرق و برقشان
سمج ترین شانه ها را مجاب میکند!
تنها به پوزش خاموش دست هایم
اندیشه می کنم!
سید حسن حسینی
پ.ن : دیشب ستاره ها را که می شمردم
غمناک ترین حقیقت زندگی ام را دریافتم!
میدانم غم ها را گاهی خلق کرده اند
که اشک ها بیکار نباشند
اما اینبار فرق میکرد
هم من می دانستم چه می گویم
و هم آسمان -که با این همه ستاره باز هم سکوت میکرد-
میدانست ...
پ.ن: تو در آینه نگه کن که چه دلبری و لیکن
تو که خویشتن ببینی، نظرت به ما نباشد!
...
۸۵/۰۷/۲۷
در ضمن حمید قرار شده به خاطر برد دیشب چلسی مقابل بارسا نفری ۳۰۰۰ دلار به همتون بده! :دی دیشب مورینیو زنگ زد بهم گفت که از یار دوازدهم چلسی (حمید) تشکر کنم!
حامد.ع، می خوام یه پست درباره ی یه خاطره بنویسم. روزی که رفتی پای تخته و اثبات کردی که حجم جهان داره با سرعت ثابت زیاد میشه! من خوب یادمه!