Unknown
پنجشنبه, ۱۶ آذر ۱۳۸۵، ۱۲:۳۰ ق.ظ
اللهی ترددی فی الآثار یعجب بعد المزار
واجمعنی الیک بخدمه توصلنی الیک
و قد لذت بک یا الهی...
متی غبت حتی تحتاج الی دلیل یدل علیک؟
کی رفته ای ز دل که تمنا کنم تو را ...
پ.ن : هر شبی ، روزی و هر روز زوالی دارد
شب وصل من و
معشوق مرا آخر نیست
همه دانند که سودا زده ی دلشده را
چاره ، صبر است
ولیکن چه کند
قادر نیست!
ت . پ . ن : باز هم از سعدی!
۸۵/۰۹/۱۶