Unknown
۱) طبق معمول همیشه حرف بقیه -در مورد من- بر عکس عمل میکنه!
قبل از اینکه بیام همه می گفتن که :مردم اینجا مغرور و از خود راضی هستن
البته من نفی نمی کنم این جمله رو..اما اینجا بهترین دوست های من فرانسوی هستن!
از همون روز اول سعی کردم با عرب هایی که با ما هم کلاس بودن
رابطه ی خوبی داشته باشم...گاهی نمیشه.
از خیلی از رفتارهاشون خوشم نمی آد.
بیشتر از همه کلاس ها رو نمی آن
بیشتر از همه تفریح می کنن!
و بدترین نمره ها رو می گیرن...تازه بعدش هم بیشترین اعتراض و ...
انگار نابغه بودن و استاد خبر نداشته!
عرب های حوزه ی خلیج فارس ، چندتایی هستن در دانشگاه که دو تاشون
بسیار بچه های خوبی هستن که البته هم رشته نیستیم(اصولا اینطوریه!)
۲) آخر هفته پیش رفتم اسکی!
الان هم کمی پای چپ افگار است اما در عوض خیلی خوب یاد گرفتم!
(البته به معنای حقیقی جور هندوستان و البته دوستان رو هم کشیدم!)
یه بساطی بود که در یه کلمه : خدام در اومد!!!
در همین حد بگم که اگه یکی اومد در مورد فرنچ تریدیشن باهاتون حرف زد
بدونین دارید بیچاره میشین!
یعنی ممکنه بعد از کلی دعوا و اینا یه اتاق سالم (بدون عناصر مزاحم!)
بهتون بدن و بعدش تازه اتاقتون تبدیل به حموم عمومی بشه!
۳) چند تا چیز در موزه ی لوور بیشتر از همه توجه من رو به خودش جلب کرد
الف : نقشه ی ایران در زمان کوروش با اسم خلیج ( بدون ذکر فارس) اومده
و در همون نقشه اسرائیل رو با مرزهای ۱۹۶۹ نشون داده!
ب : در نقشه های جدید اسم خلیج فارس و عربی رو با هم نوشته بوده
که بدون استثناء تمام جاها اسم خلیج عربی توسط هم وطنانمون با ناخن(طبق کارشناسیه یکی از بچه ها! :دی)
کنده شده (البته اخبار می گفت با لاک...ولی دروغه!) که موجب مسرته...
هر چند به نظر کار زشتی می آد اما من که خوشم اومد!
ج: اوون قطعه های گمشده بود که آقای راهنما ۱۲ سال پیش که رفته بودم تخت جمشید
میگفت نتونستیم پیداش کنیم و بعضیش اینجاس!
راست میگه :دی
۴) این روزها بعضی ها بزرگ شده اند انگار
یاد گرفته اند با بزرگترهایشان شوخی کنند
ایرادی نداره اما یادشون باشه که کوچکترها نمی تونن
حرف های بزرگترها رو سانسور کنن!
میگن یکی نذر کرده بوده که اگه کنکور قبول شد
مادرش رو با پای پیاده بفرسته کربلا !