Unknown
جمعه, ۱ دی ۱۳۸۵، ۱۲:۳۰ ق.ظ
بیچاره دل که طاقت رسوا شدن نداشت...
پ.ن : من یه پرنده م ، آرزو دارم ، تو باغم باشی~!
پ.ن : چهارشنبه رفتم دانشکده
تقریبا هیچ کس رو نمی شناختم!
نماز خونه رو که خراب کردن و دارن
فضای سبز جلوی دانشکده رو وسعت میدن!
احتمالا باید خوش به حال همه شون بشه!!!
پ.ن : همیشه یه :دی بزرگ بودم برای دنیای کوچک اطرافم!
۸۵/۱۰/۰۱
شاید بردن تو ساختمون جدیده؟
چه خاطراتی اونجا داریم