Unknown
«تصور کن بهاری را که از دست تو خواهد رفت
خم گیسوی یاری را که از دست تو خواهد رفت
شبی در پیچ ِ زلف ِ موج در موجت ، تماشا کن
نسیم بی قراری را که از دست تو خواهد رفت
مزن تیر ِ خطا !
آرام بنشین و مگیر از خود
تماشای شکاری را که از دست تو خواهد رفت
همیشه رود با خود میوه ی غلتان نخواهد داشت
به دست آور اناری را که از دست تو خواهد رفت
به مرگ آسمانی فکر کن!
محکم قدم بردار!
به حلق آویز داری را که از دست تو خواهد رفت!»
فاضل خان
پ.ن : اصولا یکی از خصوصیات من این بوده که وقتی با کسی (به هر دلیلی)
تندی و تلخی می کنم فقط مختص به همان لحظه و همان موضوع خاصه!
و تعمیم این قضیه به ابنای زندگی بنده صرفا تیله بازی بچه گانه اس!
--یاد اتللو می افتم...چراش هم ، خودش یه قصه اس!--
پ.ن : یه تبریک جدی واسه یوسف دارم!
به نظر من شایستگی می خواد که آدم زندگی جدیدش رو
با ضرباهنگ نورانی عشق شروع کنه!
پ.ن : فردا شب با دانشکده داریم میریم جمکران!
راستش یه چند ماهی میشه که دارم لحظه شماری میکنم!
پ.ن : هومن فردا میاد پاریس...حیف که نیستم شانزه ریزه رو واسه اش
آب و جارو کنم(صادق جان تو با کمک بچه ها! زحمتش رو بکش!)
راستی این لینک آهنگ وبلاگت چیه که دانلودش کنم ؟ :دی
حالا چرا عصبی میشی شوخی کردم بابا؟ :دی
(برو تو پرشین گیگ و دانلود کن دیگه ! :دی)