Unknown
اخیرا متوجه شده اید که :
هر زمان که هیجان خونتان از مرز بحرانی کمتر می شود
میتوانید برای مدتی ضدحال باشید و بر آن پافشاری کنید تا حالتان کم کم بهتر شود!
مثلا به استادتان که تازه از تگزاس رسیده و
و این را شما از حالت جت لک و خمیازه های وسیعش فهمیده اید
در نخستین برخورد این کلام اسکار وایلد را ( که در بچه گی عاشق نوشته هایش بودید
و الان فقط علاقه دارید - و تو میدانی که دوست داشتن از عشق برتر است(شریعتی!) )
به استادتان بگویید که :
When good Americans die they go to Paris
و بعد که استاد آه بلندی حاکی از تاسف می کشد و پاسخ می دهد :
!I think I am a good american but I don't want to die here
شما که همچنان پافشاری میکنید پاسخ می دهید :
!I understand sir
یا اینکه وقتی استاد در باب توضیح آب و هوا می فرمایند :
I couldn't see my breath
شما که همچنان در حالت پافشاری هستین فورا جواب می دهید :
!I think it should be normal , sir
البته گاهی هم ممکنه به خودتون ضدحال اصابت کنه
مثلا یکی از همکلاسی هاتون میاد میگه که : بیا با هم توی یک گروه باشیم
و شما چون هنوز در حالت پافشاری هستین : جواب میدین که با یکی دیگه قرار گذاشتین
و آخر سر بعد از مدتی می فهمین که تعداد فرد بوده و شما آخرین نفرید و ضایع شده اید!
در همین حین
استاد که هنوز از هوای ابری و فضای تاریک کلاس شاکی است
می گوید که باید چند تا پرژکتور در پنجره ها نصب شود تا نور بیاید
و شما که هنوز ... کلامش را قطع می کنین که :
If you want I can shine for you
ولی اینبار استاد کمی هم سرحال می آید
و شما همچنان در حالت پافشاری باقی می مانید و به مقصود نرسیده اید!
پ.ن : از شبنم عشق خاک آدم ، له شد!