Unknown
دوشنبه, ۱۶ بهمن ۱۳۸۵، ۱۲:۳۰ ق.ظ
نمی دانم
گاهی روح انسان سنگین می شود...
می شکند!
هر چند میان عاشق و رفیق
هزار کوی بی نشان است
اما
هی لک رضا و لی فیها صلاح ...
دیوانه ی عشقت را جایی نظر افتادست
آنجا نتواند رفت ، اندیشه ی دانایی...
۸۵/۱۱/۱۶
آنجا نتواند رفت ، اندیشه ی دانایی...
قشنگه...
ولی سنگینه