Unknown
چهارشنبه, ۲۲ فروردين ۱۳۸۶، ۰۱:۳۰ ق.ظ
برق عشق ار خرمن پشمینه پوشی سوخت ، سوخت
جور شاه کامران گر بر گدایی رفت ، رفت
گر دلی از غمزه ی دلدار باری برد ، برد
گر میان جان و جانان ماجرایی رفت ، رفت
پ.ن : از سخن چینان ملالت ها پدید آمد ولی...
۸۶/۰۱/۲۲
خوبی ؟ خوشی؟ دماقت چاقه؟ :دی
محمد عزیز خیلی لطف کردی ... مثل همیشه .... نمیدونم چجوری باید زحمتهات رو جبران کنم ؟ ایشالا که خدا یه روز این شانس رو به من بده
اما چقدر خوشحالم که سفر بعدی با هم میریم ایران
راستی محمد من امروز از لندن اومدم .. یه چیزی تو مایه های پاریس خودتونه ... اما سبک شهری متفاوتی داره ... من اشتباه کردم با اتوبوس رفتم و تا رسیدم کمرم خرد و خاکشیر شد !
به امید دیدار دوست عزیزم