Unknown
شنبه, ۱۹ خرداد ۱۳۸۶، ۰۱:۳۰ ق.ظ
روشن روان عاشق ، از تیره شب ننالد
داند که روز گردد روزی شب شبانان ...
پ.ن : یادش به خیر
دکتر پیشوایی می گفت :
اولین مرتبت راه ، تر دامنی ست...
پ.ن :
گاهی تمام لذت زندگی در این است
که کمی از عمق این آیه ی عزیز را بفهمی که :
ان تنصرالله ینصرکم و یثبت اقدامکم...
پ.ن : سکوتی در کار نبود...
این هفته به هیچ کس و هیچ چیز دسترسی نداشتم
اما از قبل خواسته بودم که پست قبلی را به موقع
برایم بنویسند...
به جد معتقدم که
در زمانه ی ما از محمد نگفتن جرم است و از علی نگفتن ، جنایت...
پ.ن : حس می کنم این روزها سریع پیر می شوم
اما هنوز هم وقتی به آنجا می رسم که :
اسئلک حبک و حب من یحبک ،
از شوق تمام تنم می لرزد...
پ.ن : خواب دیدم که آتش گرفته ام و می دوم!
تمام دشت را سوزاندم...
۸۶/۰۳/۱۹