c'était elle mon amour
چهارشنبه, ۱۳ تیر ۱۳۸۶، ۰۱:۳۰ ق.ظ
تو را من چشم در راهم...
پ.ن : خبر از حال من نداری...
پ.ن : تقدیر هم نباشد
حیف است که با این زخم نمیرم...
پ.ن : این روزها از همانهاست که
دلم می خواهد سرم را به دیوار بکوبم!
پ.ن : احساس کسی را دارم که برای اولین بار چتر را اختراع کرد!
تا بعدا حسرت باران را بخورد...برای همیشه
پ.ن : پر از بغضم و حوصله ی گریه را هم ندارم!
پ.ن : مثه بارون اگه نباری...
۸۶/۰۴/۱۳