شب یلدا
دوشنبه, ۳۰ آذر ۱۳۸۳، ۱۲:۳۰ ق.ظ
شب یلدا..
روز آخر پاییر...
و افسوس
و صد افسوس
که گربه های حریص اطرافم با چشم های پر فریبشان
نگذاشتند جوجه ها را بشمارم.
دانه های قرمز انار
احساس میکنم در شناخت اطرافیانم
به معراج میرسم..
مهمان های سمج
میهمان جان عزیز است ولی همچو نفس
خفه میسازد اگر آید و بیرون نرود!
روز آخر پاییر...
و افسوس
و صد افسوس
که گربه های حریص اطرافم با چشم های پر فریبشان
نگذاشتند جوجه ها را بشمارم.
دانه های قرمز انار
احساس میکنم در شناخت اطرافیانم
به معراج میرسم..
مهمان های سمج
میهمان جان عزیز است ولی همچو نفس
خفه میسازد اگر آید و بیرون نرود!
۸۳/۰۹/۳۰