دل آرام



بایگانی

Unknown

شنبه, ۲۴ شهریور ۱۳۸۶، ۰۱:۳۰ ق.ظ

بر شاخه ای نشستی و سیبم نمی شوی!
دلتنگ دست های غریبم نمی شوی!

در خوابهای من کسی از راه می رسد
تعبیر خواب های عجیبم نمی شوی!

بیمارم آن چنان که حریفت نمی شوم
بی تابی آن چنان که طبیبم نمی شوی!

دستی شدم که گاه رفیقت نمی شود
سیبی شدی که گاه نصیبم نمی شوی!



۱. علامه طباطبائی می گفت :
اول ، این خداست که توبه می کند!

امام سجاد (ع) در دعای یازدهم صحیفه ی سجادیه می فرمایند:
یا من هو ذکره شرف لذاکرین
.
انما هو ذکرٌ بعد الذکرین...

۲. صبح با صدای ربنا از خواب بلند شدم!
اما هر چقدر فکر کردم ...
اینقدر واضح بود که..
صدا از وسایل من نبود!

رفتم هم اتاقی ام را هم بیدار کردم!
.
اما ..

۳. ربنا آمنا...فاغفرلنا
و ارحمنا..

۴. اینقدر شده که می ترسم از خدا چیزی بخواهم!

۸۶/۰۶/۲۴

نظرات (۸)

یا من اسمه دواء و ذکره شفا

بر شاخه ای نشستی و سیبم نمی شوی

دلتـنـگ دســت هــای غریـبــم نمی شوی

در خوابـهای مـن کسـی از راه مـی رســد

تعـبـیــر خــوابـــهـای عجیـــبم نمی شوی؟

بیمـــارم، آن چنــان که حریـفـت نمی شوم

بــی تابی، آن چنان که طبیبــم نمی شوی

من کوهــم و تو کوهنــوردی که بــی گمان

قــربــانـی فــراز  و  نشیبـــم نـمـی شوی

دستی شدم که گاه رفیـــقت نمی شوم

سیبی شدی که گاه نصیــبم نمی شوی

یه جایی خوندم این شعر به گمانم از  ناصر حامدی است ؟ درسته ؟

بر شاخه ای نشستی و سیبم نمی شوی

دلتـنـگ دســت هــای غریـبــم نمی شوی

در خوابـهای مـن کسـی از راه مـی رســد

تعـبـیــر خــوابـــهـای عجیـــبم نمی شوی؟

بیمـــارم، آن چنــان که حریـفـت نمی شوم

بــی تابی، آن چنان که طبیبــم نمی شوی

من کوهــم و تو کوهنــوردی که بــی گمان

قــربــانـی فــراز  و  نشیبـــم نـمـی شوی

دستی شدم که گاه رفیـــقت نمی شوم

سیبی شدی که گاه نصیــبم نمی شوی

یه جایی خوندم این شعر به گمانم از  ناصر حامدی است ؟ درسته ؟
بله.
مسلما اگه شعری از خودم بذارم میگم!
دنیا خراب شد، پُر مجنون!... اجق وجق!!
لیلای لنز سبز! افاده ، طبق طبق!!

دستان لاک خوردهء شیرین، قرار کوه،
دستان دخترانهء فرهادِ شق و رق!

کو کفش آهنی تو وامق؟!... عصات کو؟!
با کفش قیصری پی عذرا ... تَتَق... تتَق؟!

خسرو نشسته است و به چالش کشیده است
تقدیر خویش را ، سرِ یک فال با ورق:

بی بی دل، سپس تک گشنیز... آس دل...
... سرباز خاج ما که ولی باز هم دمغ ــ

ــ پُک می زند به پیپ مدل انگلیسی اش
مزمزه می کند دو سه تا استکان عرق!

"رقصی چنین میانهء میدانش آرزوست
یک دست جام باده و یک دست..." ..زَروَرق!!

بی بی ِ چه؟! چه آس دلی؟!... زلف یارِ چه؟!
قانون سرخِ دل شده عطف به ماسبق!

قانون سرخ دل شده عطف به ما! همین!
چشمان من فلق شده ، چشمان تو شفق

"من"ها،" تو"ها، همین "تو" و"من" های سوخته!...
مانند طعم فاجعه تلخ است حرف حق

اِنّی اَعوذُ بک!... به دو چشمان کافرت!
تنها پناه من!... بکِ من شر ما خَلَق!
vb عزیز

شعرت شوری در نهاد ما نهاد
این دهان را از تعجب وا نهاد

عنان سینه ی ما را گرفت و
در حیاط مسجد الاقصی نهاد!

.
مصرع آخر ربطی به قضیه معراج و اینا (به قول سعید قاسمی "اینها" :دی) نداره!!

 مسجد الاقصی و غزه و اینها به نظرم از مهمترین بحث های امروزه :دی
که محمد می دونه از چه جهت برا ما اهمیت داره و وارد اشعارمون میشه  :دی


     
به Vb , فطرس :

سلام بچه ها :دی
ما هم معتقدیم که قانون سرخ دل عطف به ما سبق شده
اما خداییش نیم درصد احساس نکردین
که به این نوشته نمی خوره این شعره؟
احتمالا احساس نکردین
و احتمالا حق هم باشماست ( تا جایی که یادمه هیچ
وقت حق با من نبوده! :دی)

دلم از عشق تو سرسااام گرفته!
برای مسکن تو  وام گرفته!
بیا دل بکنیم از تهروون و قم
هوای مسجد الاقصاااام گرفته!
به فطرس:‌

برای مسجدالاقصی دهم جان
کنم جان در میان این همه جان
ولی من خسته و راهم زیاد است...
لذا در غزه ی قم می دهم جان!

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی