الله نور السموات و الارض...
هر چند که دلتنگ تر از تنگ بلورم
با کوه غمت ، سنگ تر از سنگ صبورم!
اندوه من انبوه تر از دامن الوند
بشکوه تر از کوه دماوند ، غرورم!
یک عمر پریشانی ِدل ، بسته به مویی است
تنها سرمویی ز سر موی تو دورم!
ای عشق!
به شوق تو گذر می کنم از خویش
تو قاف قرار من
و
من عین عبورم!
بگذار که به بالای بلند تو ببالم
کز تیره ی نیلوفرم و
تشنه ی نورم ...
-قیصر امین پور-
۱. Se taire et d'écouter votre cœur
۲. کلمات هر کدام معنای دیگری دارند!
همین است که از بعضی واژه ها و بعضی آدم ها میشود به راحتی ترسید!
از دوستی که دشمن ندارد
از دشمنی که آرزویی ندارد
از آرزویی که انتهایی ندارد
از انتهایی که ابتدایی ندارد...
از آدمی که می گوید برایش «محترم» هستید
یا از دوست محترمی که برایش «عزیز» هستید
یا از عزیزی که برایش «مهم» هستید!
بترسید!
۳. در زندگی ام اینقدر احمق دیده ام
که کاملا مطمئنم هر موضوعی رو میشه از هر زاویه ای بررسی کرد!
۴. تمام جزئیات زندگی دیوانه وار شبیه خود زندگی است!
دستم درد می کند!
آنقدر که شب ها - درست مثل امشب- نمی توانم بخوابم!
اما درد بزرگترم این است
که هیچ کس نمی فهمد علتش را ...
از هفته ی پیش هیچ بهبودی حاصل نشده
داشتم به این فکر می کردم اگر
تمام دکترهای دنیا می گفتن :
-یه هفته استراحت کنی خوب میشی-
تاحالا نسل بشر بوسیله ی مالاریا منقرض شده بود!
۵. یادم رفت بگم : این خانم هایی که با یه سگ سیاه و گنده میان
توی تنها خیابون شهر! منو یاد یه ایهام لطیفی می اندازه!
که کاملا مطمئنم هر موضوعی رو میشه از هر زاویه ای بررسی کرد!
...
:دی