Unknown
« با آنکه شکسته و فقیر است دلم
از عشق تو سخت ناگزیر است دلم
در بین تمام قشرها ، بیچاره
بیش از همه آسیب پذیر است دلم!!»
استاد ترکی
۱. خوبیش اینه که به قول سعدی :
شرح غم هجران تو هم با تو توان گفت...
۲. «زنی ...
چون روزنی عتیق...
از مادرم بپرس!
...
گلویم
شلاق خورده ی کبودی هاست
و
مهر سجده ام
مزاری گمنام
زیر ثانیه های نامی ِ حسرت! »
تازه می فهمم چرا می گفت :
« چهل سال حاشیه رفتم
از تبارم...
و بازویم
دور گردن دریا
حلقه نشد... »
۳. غمگین یا شاد..نمی دانم کدام بودی
تنها میدانم در دلم
درست جایی که هیچ دروغی را راه نمی دهند
درست مثل همین چند قرن و چند سال که گذشت
آرام و معصوم به شیوه ی چشمه ها
نشسته بودی و زیر لب...
و من
بی آنکه حقی داشته باشم
که حتی بخوانمت...
۴. « اما مادرم
بشارت جبرئیل را در لبخندش پیچید
و
آسمان را
مثل قدحی نیلگون
روی سر دودمانم گرفت...
ما گذشتیم
و
زشتی ها را زخمی از پوزخند زدیم!
از تبسم مادرم
در کنار محراب
چشمه ی سرخی شکفت
و راز تبار بی مرگم را
افشا کرد »
۵. الیوم اکملت لکم دینکم...
شما که سر نمیزنین!
من تا به حال سر زدم ولی..
باشه بیخیال دیگه سر نمیزنم :)
روزات برفی