Heavenly
شوق است در جدایی و
جور است در نظر...
هم جور به...
که طاقت شوقت نیاوریم...!
۱. شده به آسمون خیره بشین؟
فکر کنین به ستاره هایی که هنوز نتونستن شما رو ببینن!
یا به زمین و گل هایی که هزار سال بعد از ما
جسور و لطیف از خاک بلند می شن...
شده فکر کنین ماه چقدر تنهاست؟
اصلا تا حالا تونستین یه درخت بکشین با رنگ های غلیظ و
پر رنگ.. یه درخت با هزار تا شاخه و برگ. توی یه دشت
کاملا صاف و یکدست ، سخت تنها ..
دلم می خواد یه آهنگ بسازم ...!
مثل صدای موج ها..پی در پی و ملایم...!
۲. به نظرم زندگی میلیون ها مجهول داره و میلیون ها معادله!
که گاهی مجهول ها رو هم نمی دونیم
چه برسه به معادله ها!
بد یا خوب...خیلی از این معادله ها اصلا منطقی نیستن
در مصاف با عقل ما !
۳. احساس این روزهایم شبیه همون موقع هاست که
در خواب ...داشتم از پله ها پایین می اومدم و یکی از پله ها نبود!
۴. از نقاشی های نیمه کاره خوشم می آد...
آدم میتونه هزار جور فکر کنه و با ذهن خودش ادامش بده
اگه قشنگ بشه..آدم خودش قشنگ بوده!
اگه زشت بشه...
فلسفه ی این کلمات نیمه کاره هم شاید همینه.
البته با آب سیب یه حال دیگه ای داشت :دی