آهنگ خاک میکرد٬
بر گِرد خاک میگشت٬
گَرد ملال او را از چهره پاک میکرد٬
از خاکیان ندانم ٬ ساحل به او چه میگفت٬
کان موج نازپرورد٬ سر را به سنگ میزد ٬ خود را هلاک میکرد٬
خود را هلاک میکرد ...
خود را هلاک میکرد ...
خود را هلاک میکرد ...
نوشته هایم وارونه شده است .... سرنوشتم هم ! ... چرا که هنوز زور حرف روز است ... جنگ را گنج می دانند تا بازار مرگ را گرم نگهدارند ... هنوز هم ٬عرف فرع است و باید شرع را در عرش جست !! .... این روزها ٬ زمستان درس سرد خود را مرور می کند .... همه چیز وارونه شده است ... نوشته هایم هم!
پ.ن : وارونگی صفایی دارد (!) ... تابع پوشا و یک به یک ... یادت که هست؟ ...
این شعر پروین اعتصامی به طرز باورنکردنی عمیق و محکم و تاثیر گذار است..
«آنکه خــاک سیه اش بالیـــن است
اختر چرخ ادب پروین است
گر چه جز تلخی از ایام ندیــــد
هر چه خواهی سخنش شیرین است»
یادگاری ست کزان زلف پریشان دارم
دانی که مردان مسافر کم شکیبند
هم در زمین هم آسمان ، هر جا غریبند ....
دانی که در غربت سخن ها عاشقانه است
این فصل را با من بخوان باقی فسانه است ...
و توکل علی الله..و کفی بالله وکیلا
آه باران..
شیشه ی پنجره را باران شست
از دل من اما...