شکل درهمی از دوم شخص مشکوک!
قطعه ی سرد موسیقی کلاسیک..
آندانتینو سمپلیس
و بهار مرده ی چایکوفسکی
...
گلو له های برفی
خطر خاصی ندارند
جز آنکه قلب ها را نشانه روند!
بیا ره توشه برداریم...
قدم در راه بی برگشت بگذاریم..
پ.ن:گاهی اسلحه ام سکوت است
و گاهی متوجه می شوم که
برای پخت املت
لااقل باید
یک تخم مرغ شکست!
i'm tryin' to make the clouds look right now
change the patterns in my life
vicious circles everywhere
the colors they don't match no more
coz i'm writing on the walls
اگر «منصور حلاج» نبود
بسیاری حتی همین دو کلمه ی عربی را نیز نمی دانستند!!!
«انا الحق»
۱-فقط کسانی که شخصیت محکمی ندارند به دنبال نظم در کارهای خود هستند.
«آلبرت کامو»
۲-آرام..
بر دوش شبانه ی کاج
یا کودکی که تا پنـج!
«دوست میدارد»!
۳- من آن بیگانه از خویشم،
که چون دیوار کهنه
در دل ویرانه ها
تنها
به مرگ خویش می اندیشم!
۴- بدترین کلام گاهی سکوت است آنگاه که میدانی رنگ های زیباترین نقش گلیم
کهنه را باران های سیاه محو می کند...
از خود دفاع نمی کنم...
شاید نوعی خواهش است:
«خسته شدم،خسته ز دیوارها
عشق مگر پنجره پرور شود
در قفسم آینه ای نصب کن
تا پر و بالم دو برابر شود!»
مومنان آیینه یکدیگرند
لیک... اما..آه!
خنجر می زنند
عارفان هم گاهگاه از پشت سر
فی سبیل الله خنجر می زنند
و بیشتر مردم عامّه آنند که باطل ممتنع را دوست دارند ....
« تاریخ بیهقی»