المحبة نارٌ
تهلک ما سوی المحبوب...
۱. تمام خوشحالیم امروز این بود که سر نماز
مهرم رو برداشت و در رفت...!
اینقدر خنده هاش قشنگه که
دلم می خواست
یک دل سیر
نگاهش کنم!
۲. یکی به من بگه...تهران چه خبره؟
چرا همه نال می زنن...زیل و زوول!
کی ارث پدر همه تون رو برداشته؟
نفت حق مسلم تونه؟
اگه عرضه دارین بیاین از زیر زمین در بیاریدش!
می دونم حاضرین کاسه ی همه رو لیس بزنین
واسه یه لقمه نون...
چرا هر کی رو نصیحت می کنی در میره؟
چرا به هر کی میگی : درستش اینه.
خزعبل تحویلت میده...
نکنه دیگه حوصله ی حرف حق شنیدن رو ندارین؟
یا اینکه به قول امام حسین(ع)
گرفتار لقمه ی حروم شدین...!
۳. چرا صدا سیما به خاطر غدیر هزار تا خواننده ی
نسل جوان رو با آرایش های مردانه! نشون میده
اما ده دقیقه صحبت امام رو پخش نمی کنه!
شهید ... می گفت :
از جبهه با گریه بر می گشتیم
اما توی راه دلمون خوش می شد که
خونه رو می بینیم...
به میدون آزادی که میرسیدیم
یه نگاه به لباس خودمون می انداختیم
یه نگاه به بی خیالی مردم...
به نگاه های غریبه...
می گفتیم : از خیر خونه گذشتیم!
۴. آقای فاطمی نیا شریف بود...بچه ها شریف نبودند!
همین.
دارم به مرگ دست جمعی (و سلکتیو البته)
فکر می کنم...
دارم به سیب و
جاذبه اش فکر می کنم!
۵. می گفت : خیلی بده...
اینجوری برگشتی به دو سال پیش ...
گفتم :کاش میشد به بیست سال پیش برگشت..
۶. توی کویر که باشی
پیاده بری یا با دوچرخه...توفیری نمی کنه.
۷. مردم فداکار و رنج کشیده و انقلابی پاریس!
واسه کسی که واسه تون مرده
بیکار که شدین
یک درجه تب کنین.
تب هم نکردین
یه سر دردی
چیزی...
به خدا همین جوری نمیشه!!!