دل آرام



بایگانی

پنجشنبه, ۱۸ شهریور ۱۳۸۹، ۱۲:۳۰ ق.ظ

« امروز یا فردا ،
حلول ماه قطعی است...»

۶ نظر ۱۸ شهریور ۸۹ ، ۰۰:۳۰

چهارشنبه, ۱۷ شهریور ۱۳۸۹، ۱۲:۳۰ ق.ظ

من چنان زار بگریم که به باران ماند ..



پ.ن : آدم ها را از زمزمه های شب قدرشان می شناسی
و از نفس نفس زدن هایشان وقت قسم دادن ..
و از هق هق هایشان وقت شنیدن بعضی اسم ها.
و از دعاهایی که بی اختیار ،
با اشک ها که در هم می آمیزد
آشکار می شود ..

اللهم لا تمتنی میتة جاهلیه...و لا تزغ قلبی بعد اذ هدیتنی..

۷ نظر ۱۷ شهریور ۸۹ ، ۰۰:۳۰

پنجشنبه, ۱۱ شهریور ۱۳۸۹، ۱۲:۳۰ ق.ظ

عجب دارم ز بخت خویش و هر دم
در گمان افتم که مستم یا به خوابم
یا جمال یار می بینم

تویی یارا که خواب آلوده بر من تاختن کردی
منم یارب که بخت خود
چنین بیدار می بینم..



پ.ن : اللهم عرّفنی حجتک ..

۵ نظر ۱۱ شهریور ۸۹ ، ۰۰:۳۰

جمعه, ۵ شهریور ۱۳۸۹، ۱۲:۳۰ ق.ظ

اللهم انی اسألک توفیق طاعتک..و بعد معصیتک.. 



اینطور نبود که مردم فرزند پیغمبرشان را نشناسند..نه ..
او را می شناختند. اما حرف هایش را نمی فهمیدند..دغدغه هایش را.
اصلا جهان بینی او را قبول نداشتند...
قبل از اینکه از او فاصله بگیرند از خدای او فاصله گرفته بودند.
منطق امامشان را درک نمی کردند..
که - لا یمسّه الا المطهرون-

این مردم گیج..و به دنیا دل بسته..
که الدین لعق علی السنتهم..
دین بازیچه ی زبانشان شده..
فرق بین علی بن ابی طالب (روحی له الفداء) با معاویة بن ابی سفیان
را نمی فهمیدند..اصلا همانقدر برایشان
علی صحابه بود که معاویه!
همانقدر قرآن خواندن علی را باور می کردند که معاویه را ..
با همان شک پشت سر علی نماز می خواندند که
پشت سر معاویه..
حالا تو فرض کن..حسن بن علی .. بیاید و مقابل معاویه بجنگد..
مردم فرق پدرش را که ولی و وصی رسول خدا بود
و بارها پیامبر او را برادر خود نامیده بود.. (به اقرار احادیث اهل سنت)
با معاویه نمی فهمیدند..
حالا بیایند و پسر او را یاری کنند که با معاویه بجنگد؟
نه..
حتی اگر جنگی میشد..معاویه می توانست قیام حسن بن علی را
شورش و خروج از حاکم نمایش دهد و خون امام مظلوم ما
را پایمال کند..
این طور است که گاهی صبر ..از هر جنگی سخت تر است..

پ.ن ۱ :برایت خوانده بودم که هیچ پیغمبری از مردمش اجر رسالت طلب نکرد.
جز رسول اکرم (ص)..که اجری نخواست الا مودة فی القربی !

مودة در لغت نه فقط یعنی محبت..بلکه یعنی محبتی که اظهار شود..
 محبتی که آشکارا باشد..
عشقی که رسوا شود..

-اینکه شب میلاد امام حسن مجتبی (روحی له الفداء)
شاعران می روند خدمت امام خامنه ای
خیلی خوش سلیقه گی است-

۱۳ نظر ۰۵ شهریور ۸۹ ، ۰۰:۳۰

دوشنبه, ۱ شهریور ۱۳۸۹، ۱۲:۳۰ ق.ظ

خیال روی توام دوش در نظر می گشت
وجود خسته ام از عشق بی خبر می گشت ..

صبور باش و بدین روز دل بنه سعدی
که روز اولم این روز در نظر می گشت..


پ.ن : اللهم انی اسالک موجبات رحمتک
و عزائم مغفرتک..

یا الله ..
یا رحمن..
الهی العفو
الهی العفو
الهی العفو ..

۷ نظر ۰۱ شهریور ۸۹ ، ۰۰:۳۰

جمعه, ۲۹ مرداد ۱۳۸۹، ۱۲:۳۰ ق.ظ

نظر پاک مرا دشمن اگر طعنه زند
دامن دوست بحمدلله از آن پاک تر است..



الحمدلله علی جمیع نعمه کلها.. 


پ.ن :

نذر کرده بودم هیچ وقت برای خودم انگشتر نخرم
و اولین کسی که به من هدیه کند
بنده ی صالح خداست..

حالا این انگشتر در دست من
قداستی دارد درست به اندازه تو ..

پ.ن :یادش به خیر
جواد می گفت که
‌اگر روزه ی واقعی ، علاوه بر پرهیز از خوردن و آشامیدن
روزه ی قلب و فکر و چشم است.. ،
پس افطار واقعی چیست؟!

۱۵ نظر ۲۹ مرداد ۸۹ ، ۰۰:۳۰

شنبه, ۲۳ مرداد ۱۳۸۹، ۱۲:۳۰ ق.ظ

بعد از ظهر
ابراهیم از آخرین معجزه اش بر می گشت.
و سارا بعد از سال ها
دوباره دلش از آن آتش ها می خواست
که هرگز سرد نمی شد.

میدانی..آیه های زیادی از من گذشته است.
و حالا شاید..روزهای آخر یک کتابم.
کلماتی که آخرش همه به تو می رسید
و به غزل های من دست نوازش می کشید.

من حالا
می خواهم
تمام قافیه هایم را..برای تو ردیف کنم.

کمکم کن که جادوی کلماتم
بدون چشم های تو
معنی نمی دهد.

می خواهم از دل سنگ
دوازده چشمه خلق کنم
تا عشق های باستانی را
سیراب کند..
  

پ.ن  :
چون دل ببردی دین مبر
هوش از من مسکین مبر
با مهربانان کین مبر
لا تقتلوا صید الحرم!

۹ نظر ۲۳ مرداد ۸۹ ، ۰۰:۳۰

جمعه, ۲۲ مرداد ۱۳۸۹، ۱۲:۳۰ ق.ظ

اللهم ربّ شهر رمضان ..

۵ نظر ۲۲ مرداد ۸۹ ، ۰۰:۳۰

سه شنبه, ۱۹ مرداد ۱۳۸۹، ۱۲:۳۰ ق.ظ

رفتند یاران .. .

۱۰ نظر ۱۹ مرداد ۸۹ ، ۰۰:۳۰

دوشنبه, ۱۸ مرداد ۱۳۸۹، ۱۲:۳۰ ق.ظ

نبودی با ما ببینی که چه روزگاری داشتیم..



اللهم ارزقنا شهادة فی سبیلک..

من از خدا می خواهم که ما را ..هر سه مان را ..سرباز خودش قرار دهد.
و خدا می داند که در این بیست و شش سال و نه ماه و دوازده روز
هیچ وقت تنها برای خودم دعایی نکرده ام.
ربنا وجعلنا مسلمین لک
و من ذریتنا امة مسلمة لک
و ارنا مناسکنا و تب علینا
انک انت التواب الرحیم..


پ.ن : از من مطلب صبر جدایی که ندارم ..

۱۸ مرداد ۸۹ ، ۰۰:۳۰