می روی و گریه می آید مرا
ساعتی بنشین که باران بگذرد...
۱. زیرا که او به روح اطهر زهرا (س) موید است...
۲. در این یکسال هرگز هوای گرفته ی پاریس
بغضم را آشکار نکرد
جز امروز که از بچه ها خداحافظی می کردم!
« دفعه بعدی که می بینمت دیگه بزرگ شدم...»
۳. به حلاوت بخورم زهر که شاهد ساقی است
به ارادت بکشم درد که درمان هم از اوست..
۴. از مترو به سمت خونه که بر می گشتم
میگذاشتم آدم های اطرافم به چشمهای اشک آلود من
نگاه کنند...
دیگر برایم فرقی نمی کند!
۵. این خبر ها یا شایعه ها برای من کوچک است!
آخر خودت به من یاد داده ای :
به «این ها» بخند
از «آن ها» نترس
و
حوادث را مسخره کن!
۶. برایش نامه نوشتم و عذر خواستم از تقصیر یک عمر...
و قصور این چند روز!
آخرش نوشتم :
این یک دو دم که فرصت دیدار ممکن است
دریاب کام دل که نه پیداست کار عمر !
۷. «بهشت را به بها می دهند نه به بهانه »
«من کسی نیستم که بخواهند له یا علیه من حرفی بزنند
من طلبه ای بیشتر نیستم
و این همه دشمنی با یک طلبه نشانگر آن است
که وی در ادامه ی راه حق
بسیار جدی است »
شهید آیت الله دکتر محمد حسینی بهشتی!