دل آرام



بایگانی

۲۴ مطلب در ارديبهشت ۱۳۸۸ ثبت شده است

شنبه, ۱۹ ارديبهشت ۱۳۸۸، ۱۲:۳۰ ق.ظ

دل من ز غمت فغان بر آرد..



پ.ن :  فتلک-والله- النازلة الکبری
و المصیبة العظمی
لا مثلها نازله
و لا بائقة عاجلة..*

و این به خدا بزرگ ترین مصیبت هاست
و مصیبت سترگ
که پیش آمدی بزرگ تر از آن نیست
و هیچ بلای جان گدازی در این دنیا
به پای آن نمی رسد..

* حضرت زهرا (س)

پ.ن : داشتم داخل کتابخانه ترجمه ی سنن ابن داوود
را می دیدم ..چشمم خورد به اینجا که
حضرت زهرا (س) حتی به روایت اهل تسنن
از مرگ خود به فاصله ی نزدیکی بعد از رسول خدا
بوسیله ی پیامبر در لحظات آخر عمر آگاهی یافته اند..

پس علت این همه اصرار و دلسوزی
برای فدک..برای ولایت امیرالمومنین چه بود..
 
آیت الله بهجت جایی گفتند :
علت همه ی بدبختیهای ما این است که
در آن روز که باید
ولایت را به دست صاحبش ندادیم..

۱۹ ارديبهشت ۸۸ ، ۰۰:۳۰

جمعه, ۱۸ ارديبهشت ۱۳۸۸، ۱۲:۳۰ ق.ظ
من نه آن رندم که ترک شاهد و ساغر کند
محتسب داند که من این کارها کمتر کنم!

من که عیب توبه کاران کرده باشم بارها
توبه از می ، وقت گل ، دیوانه باشم گر کنم

عشق دردانه ست و من غواص و دریا میکده
سر فرو بردم در آنجا .. تا کجا سر بر کنم؟

عهد و پیمان فلک را نیست چندان اعتبار
عهد با پیمانه بندم ...شرط با ساغر کنم

من که دارم در گدایی گنج سلطانی به دست
کی طمع در گردش گردون دون پرور کنم !

عاشقان را گر در آتش می پسندد لطف دوست
تنگ چشمم گر نظر در چشمه ی کوثر کنم

دوش لعلش عشوه ای می داد حافظ را ولی
من نه آنم کز وی این افسانه ها باور کنم...

پ.ن : ...
مثل آدمی هستم که در بیابان
تشنه و سرگشته
دنبال آب می دود
اما دریغ از حتی خیال یک سراب..
یک سایه..
یک نفس ..

پ.ن : به حمید می گویم : نوشته های آدم ..مثل خودش نیستند..
می گوید : اتفاقا..آدم مثل خودش نیست..
نوشته های آدم هستند که مثل خود آدمند..
۱۰ نظر ۱۸ ارديبهشت ۸۸ ، ۰۰:۳۰

پنجشنبه, ۱۷ ارديبهشت ۱۳۸۸، ۱۲:۳۰ ق.ظ

دل دردمند سعدی ز محبت تو خون شد..



پ.ن : انگار مدتی وحی نازل نشده بود
و وجود پیامبر را غرق در نگرانی و اضطراب کرده بود
بعد جبرئیل می آید که :
والضحی
قسم به خورشید روشنای روز
و الیل اذا سجی
و قسم به شب آن زمان که آرام می گیرد
ما ودعک ربک و ما قلی
که پروردگارت نور وحی را از تو قطع نکرده
و تو را از مقام بلند و مرتبه ی رفیعت پایین نیاورده..
 و للآخرة خیر لک من الاولی
و دنیای آخرت برای تو بهتر و بالاتر است
و لسوف یعطیک ربک فترضی
و به زودی خداوند آنچه که بر آن راضی شوی به تو می بخشد

و بعد دیگر حرف های عاشقانه است که :

الم یجدک یتیما فآوا
و وجدک عائلا فاغنی..
فاما الیتیم فلا تقهر
و اما السائل فلا تنهر
و اما بنعمت ربک فحدث..


~ ...

۱ نظر ۱۷ ارديبهشت ۸۸ ، ۰۰:۳۰

چهارشنبه, ۱۶ ارديبهشت ۱۳۸۸، ۱۲:۳۰ ق.ظ

اما مادرم
بشارت جبرئیل را
در لبخندش پیچید
و آسمان را
مثل قدحی نیلگون
روی سر دودمانم گرفت

ما گذشتیم..

و زشتی ها را زخمی از پوزخند زدیم!

سید حسن حسینی



که گفت بر رخ زیبا حلال نیست نظر؟
حلال نیست که
بر دوستان حرام کنند..

پ.ن : نوازش دست هایش را به من بخشید
و دوباره باز
وقتی چشم هایم گرم خواب بودند
قصه ی مهربانی را از نو تعریف کرد
تا آرام شوم..
و خواب روزهای نیامده را ببینم
و دلخوشی های یک رنگ..
من
قبلا از تو خدا را می خواستم
اما حالا
از خدا تو را ..
شاید که دلم
- این دعای قدیمی-
در آستانه ی نام تو
مستجاب شود..

۳ نظر ۱۶ ارديبهشت ۸۸ ، ۰۰:۳۰

دوشنبه, ۱۴ ارديبهشت ۱۳۸۸، ۱۲:۳۰ ق.ظ

کوه غم بود ولی چند بلا صبر نداشت

طاقت دیدن خورشید پس ابر (عج) نداشت..



۱. که من این خانه به امید تو ویران کردم..
و یزید الله الذین اهتدوا هدی..
 
سوره ی مریم آیه ی ۷۶

۲. قصه ام دیگر زنگار گرفت
با نفس های شبم پیوندی است
پرتوی لغزد اگر بر لب او
گویدم دل : هوس لبخندی است
خیره چشمانش با من گوید
کو چراغی که فروزد دل ما؟ ..

سهراب

ببین..واژه ها در من مرده است
و غزل هایم تا دم مرگ
بدرقه ام می کنند بدون تو
تا خداحافظی ها
زندگی چقدر تنگ بود..
باید بروم
دیرم شده است..

۴ نظر ۱۴ ارديبهشت ۸۸ ، ۰۰:۳۰

يكشنبه, ۱۳ ارديبهشت ۱۳۸۸، ۱۲:۳۰ ق.ظ

پ.ن  :
ز ملک تا ملکوتش حجاب بردارند
کسی که خدمت جام جهان نما بکند

طبیب عشق مسیحا دم است و مشفق لیک
چو درد در تو نبیند که را دوا بکند؟


 زندگی یه فرصت طلاییه.. غیر قابل تکرار..

ممکنه بعدا دیگه هیچ وقت فرصتی نباشه
برای عشق..

۶ نظر ۱۳ ارديبهشت ۸۸ ، ۰۰:۳۰

شنبه, ۱۲ ارديبهشت ۱۳۸۸، ۱۲:۳۰ ق.ظ

خدایا طاقت تنهایی ام ده
دلی بی کینه و دریایی ام ده

دلی روشن تر از رویای فرهاد
که شیرین با نگاهش
داد بر باد...



پ.ن : دیشب با بچه ها ، با جمعیت اندک ولی بزرگ خودمون
دعای کمیل خوندیم..
یکی زیر انداز آورده بود یکی چایی و یکی شیرینی..
بی ریا..ساده و صمیمی.

پ.ن : گذشت روزگار به من نشون داده که کوچکترین ظاهرسازی هم
به ضرر آدم تموم میشه..
فقط آدم های سطحی جذب ظاهر سازی ها میشن و
کمترین بلایی که سر آدم متظاهر میاد اینه که
همه ی اطرافیانش شبیه خودش میشن.

پ.ن : دنیای غرب برای من دنیای خیلی خشن و بی رحمیه!
همین مفهوم که آدم معتقد باشه بعد از مرگ نیست و نابود میشه
خیلی سهمگین و خشنه!

زندگی برای اینها مثل یک ماشینه که با سرعت زیاد
داره حرکت میکنه ولی آخرش که تصادف میکنه
درب و داغون و تکه تکه میشه..
زندگی برای ما مثل یه راه رفتن آهسته و آرومه..
و کل نفس ذائقة الموت..

۵ نظر ۱۲ ارديبهشت ۸۸ ، ۰۰:۳۰

چهارشنبه, ۹ ارديبهشت ۱۳۸۸، ۱۲:۳۰ ق.ظ

مرا نصیب غم آمد
به شادی همه عالم
چرا که از همه عالم
محبت تو گزیدم..



پ.ن : روزگار زیاد باهوش و استعداد نیست
اما حافظه ی عجیبی دارد..
خوب هم می داند که کجا به یاد بیاورد..

پ.ن : به دو زلف یار دادم دل بی قرار خود را
چه کنم..سیاه کردم همه روزگار خود را..

بهار را دنبال می کنم
به دست های تو می رسم..

۷ نظر ۰۹ ارديبهشت ۸۸ ، ۰۰:۳۰

سه شنبه, ۸ ارديبهشت ۱۳۸۸، ۱۲:۳۰ ق.ظ

نذر لبخند تو می گریـم..
و تو از من می گذری
به سمت شادمانی ها عاریه
...
نذر لبخند تو می گریـم..



پ.ن : من گدای.. که باشم که دم زنم ز لبت..

پ.ن : یاد باد آنکه صبوحی زده در مجلس انس
جز من و یار نبودیم و ..خدا با ما بود!

۹ نظر ۰۸ ارديبهشت ۸۸ ، ۰۰:۳۰

سه شنبه, ۸ ارديبهشت ۱۳۸۸، ۱۲:۳۰ ق.ظ

شب عاشقیست یارا...
بنشین برابر من ..



نشسته باز دلم پشت درب بسته ی آنجا..

پ.ن : باید راز نهفته ای باشد ...
آنها ..همه نام تو را بر لب داشتند..
آنها که دوستشان می دارم..

پ.ن : به حمید می گویم :
بعضی ظاهرا سنی ها ..از ما واقعا شیعه تر هستند..

۶ نظر ۰۸ ارديبهشت ۸۸ ، ۰۰:۳۰