دل آرام



بایگانی

جمعه, ۱۶ بهمن ۱۳۸۸، ۱۲:۳۰ ق.ظ

من سرگشته هم از اهل سلامت بودم ...



من نمی دانم کجای راه دستم را رها کردی
یا من .. دست تو را ..
که حالا خوب داغدار چشم های تو شده ام ..
فقط میدانم که این روزها به حسرت تمام روزهایی که
نبودی ..
پر از گلوله و زخم و خاطره ام ..
و دست تو را دیگر
حتی در آن دورها نمی بینم..

اما هنوز
با همه ی غربت این خاک ..
به خدا که
جز تو هیچ کس را ندیدم
و نشناختم
و جز یاد لبخند تو
به هیچ زخم دیگری
دل نبستم ..

ربنا اننا ظلمنا انفسنا
و ان لم تغفرلنا و ترحمنا
لنکونن من الخاسرین ..

۷ نظر ۱۶ بهمن ۸۸ ، ۰۰:۳۰

چهارشنبه, ۱۴ بهمن ۱۳۸۸، ۱۲:۳۰ ق.ظ

گاه خود را گوی گردان در خم چوگان او ...



 ~ سر به زیر .. ساکت و آرام
می آیی و کنار تنهایی من پرسه میزنی
و مدام مرا به خود می خوانی که از یاد نروم
و من ..
من که این روزها خسته تر از تاریخ تو ام
تسلیم نگاه های طولانی شده ام
و حرف هایی که
بعد از تو هیچ کس
خریدار سادگی شان نبود..

حالا خوب نگاه کن ..
پر از دردهای متضادم
و دلبستگی هایی که گاهی دشمن هم اند ..
و زخم هایی که از مرهم های همیشگی بیزارند..

~ پیامبری از جنس خودش بود
و وقتی آیه هایش را
آرام آرام برای تو می خواند
کوه های طاقت تو طاق میشد
و تو مدام جایی بودی
که  هیچ حرفی آنجا
جز سوره های پی در پی لبخند نبود ..

حالا باز بگو باران
ربطی به چشم های تو ندارد ..
۲ نظر ۱۴ بهمن ۸۸ ، ۰۰:۳۰

پنجشنبه, ۸ بهمن ۱۳۸۸، ۱۲:۳۰ ق.ظ

بی همگان به سر شود.

بی تو هم انگار ..می شود ..

۸ نظر ۰۸ بهمن ۸۸ ، ۰۰:۳۰

چهارشنبه, ۷ بهمن ۱۳۸۸، ۱۲:۳۰ ق.ظ

فکر عشق آتش غم در دل حافظ زد و سوخت ..



پ.ن : ما همه مریضیم .. ولی نمیدونیم.
زهر دنیا در بدن ما کم و بیش هست..
اما خودمون خبر نداریم
به محض اینکه آزمایشی پیش میاد
اونوقت اثر این زهر دیده میشه..
می بینیم که چقدر ضعیفیم ..
می بینیم همین آدمی
که می گوید: از دنیا گریخته..
چقدر در بند است ..

فبای آلاء ربکما تکذبان

پ.ن : در فرهنگ ما اندوه کار شیطان است
دوستان خدا .. غم هایشان حماسی
و لبخندهایشان مومنانه است.

پ.ن : آدم بزرگی بود..
کمتر کسی را به تنهایی او دیده بودم..

۴ نظر ۰۷ بهمن ۸۸ ، ۰۰:۳۰

يكشنبه, ۴ بهمن ۱۳۸۸، ۱۲:۳۰ ق.ظ

شکسته ام .. فدای سرت.

۰۴ بهمن ۸۸ ، ۰۰:۳۰

شنبه, ۳ بهمن ۱۳۸۸، ۱۲:۳۰ ق.ظ

و لسوف یعطیک ربک فترضی ..


...

۴ نظر ۰۳ بهمن ۸۸ ، ۰۰:۳۰

چهارشنبه, ۳۰ دی ۱۳۸۸، ۱۲:۳۰ ق.ظ

ای دست تو سازنده ی دل های بزرگ
ای عشق .. نوازنده ی دل های بزرگ
من منتظرم تو را
که تشریف غم ات
داغی است برازنده ی دل های بزرگ

سید حسن حسینی



پ.ن : اللهم ارزقنا شهادة فی سبیلک ..

۱۵ نظر ۳۰ دی ۸۸ ، ۰۰:۳۰

يكشنبه, ۲۷ دی ۱۳۸۸، ۱۲:۳۰ ق.ظ

شکر خدای که آن بت وفا نکرد 
باشد که توبه ای بکند بت پرست ما..

۶ نظر ۲۷ دی ۸۸ ، ۰۰:۳۰

چهارشنبه, ۲۳ دی ۱۳۸۸، ۱۲:۳۰ ق.ظ

گدایی پادشاهی را
به شوخی دوست می دارد
نه با او می توان بودن ..
نه بی او می توان گفتن ..

نه با او می توان بودن ..
نه بی او می توان گفتن ..



الحمدلله علی طول اناته فی غضبه
و هو القادر علی ما یرید ..

الحمدلله الذی یجیبنی حین انادیه .. .

۱.باران شب را دوست دارم .. انگار که در آن دورها
که نمی خواهی حتی ببینی
تمام دل خوشی ها
اتفاق می افتند..

۲. نگفته بودم ..میشود به تاریکی قسم خورد؟
دیدی حالا ..
بیخود تمام روز را
دنبال آفتاب بودی ..

۳. 

 بعقوب نبی گمان کرد
که یوسفش را گرگ دریده ..
و چشمانش دیگر ندید ..

اما من پیامبری دیده ام
از نسل مادرم
که یوسفش را گرگ ها
دریدند ..
و او همان جا بود
یا چند قدم آن طرف تر ..
میان خیمه های نیمه سوخته ..
و با گوشه ی چادر
کوه های سرازیر غم را
در چشمانش
جا به جا می کرد ..


۵ نظر ۲۳ دی ۸۸ ، ۰۰:۳۰

سه شنبه, ۲۲ دی ۱۳۸۸، ۱۲:۳۰ ق.ظ

گفتی که حافظا دل سرگشته ات کجاست
در حلقه های آن خم گیسو نهاده ایم ..

۱ نظر ۲۲ دی ۸۸ ، ۰۰:۳۰