دل آرام



بایگانی

Unknown

پنجشنبه, ۳ بهمن ۱۳۸۷، ۱۲:۳۰ ق.ظ



شاعری ریش نداشت 
دلش اما پر بود!

شاعری در ره یار
دم به دم حاشیه داشت
با نگاهش اما
اندکی زاویه داشت!

شاعری آواره 
استخوانش را هم
مرحمت می فرمود
به سگ همسایه!

شاعری سنگی دید
از ته دل خندید! 

شاعری عشقش را
روی کاغذ آورد
همه ی عمرش را
منحنی بود و خط !

شاعری دست به دست
روی کاغذ چرخید!

شاعری در صنعات ادبی
خودکفا شد دیروز!

شاعری بعد قضا
دست هایش را خوب
مثل دلش صابون زد!

شاعری عشقش را
به زبان اصلی
مو به مو ترجمه کرد!

شاعری در قایق
صید ماهی می کرد
تور می انداخت به آب
و تفال می زد...

لنگه کفشی آمد!

۸۷/۱۱/۰۳

نظرات (۱۱)

aalie!
تا شقایق هست،  . . .
--------------------------

شاخه ای گل برداشت،
به شقایق نگریست
شاعری در دل خود سخت گریست ..
.

...
خواب شاعر آشفت
آسمان برقی زد
ابر بی وقفه گریست
شاعری موی سپید
ر-قم آخر عمرش را در
عدد -پی- می جست!

شاعری قرآنش
حرف مردم بود و
خواب قبل از ظهرش!
سلام حاج ممد
پی از مدت ها انتظار... وبلاگ زدم
برو ببینُ امیدوارم حال کنی. نه نه... امیدوارم حال کنیم!‌ آهان. بهتر شد. به جواد سیبیل هم باید ندا بدم و به دیگران ایضا!
ماجرا ...
------------------------------------

شاعری وقت ملاقات گرفت!
صبح دم، اول وقت
دو درش فرمودند!
به نگهبانی گفت:
لاقل می گفتید!!
پاسبان با لبخند
_ و کمی شرمنده، که شما را کاشتیم! _
در جوابش فرمود!!:
گفت و گو آیین درویشی نبود
ورنه با تو ماجراها داشتیم !!! ..

فتادم به راهی ..
---------------------------

شاعری تا ته " خط "
عاشقت بود اما
از بد حادثه بر
" خم " ابروی تو خورد ...
شاعری را دیروز
پای آن کاج بلند سر بریدند که او میپنداشت
او خدایی دارد لای این شب بوها
و کتابی که پر از سبزینه است ...
شاعری کاسه صبرش را پر کرد ز سنگ
بر سر خود کوبید...
شاعری بیخبر از خلوت ماه
افتاد به چاه
ماه در هم بشکست
ته خط؟!!!
----------------

ظاهرا کمیتتان در هندسه لنگ است!

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی