Unknown
جمعه, ۲ اسفند ۱۳۸۷، ۱۲:۳۰ ق.ظ
چهره ی خندان شمع ، آفت پروانه شد...
پ.ن : رشته ای بر گردنم افکنده دوست
می کشد هر جا که خاطر خواه اوست..
می دانم که جز با دست تو
و دعای نورانی ات
بر طرف نمی شدم..
ولی تو بزرگ تر از هر چه منت ای
..
اما من هنوز چشم دارم
به دست های عزیزت
و کلمات مقدسی که
قرار است همراهم باشند..
بخشنده ی معصوم..
منتظرم..
۸۷/۱۲/۰۲
به همه:
از همه ی شمایی که ازتان بدم می آمده هنوز بدم می آید. هیچ اتفاق خوبی بین ما نیست.
سراغ من هم نیایید پست ها.
خدا دیوانه تان کند.