دل آرام



بایگانی

Unknown

دوشنبه, ۱۹ اسفند ۱۳۸۷، ۰۱:۳۰ ق.ظ

ذاک دعوای و ها انت و تلک الایام..



نمی خواستم بنویسم
اما انگار ، فرشته های کم حوصله
طاقت قیافه های غفلت زده را ندارند..
اما من
هر بار که گم می کنم خودم را
آرزوهایم را می شمرم..
و فقط به همان ها نمی میرم.
آرزوهای من
تو را-هر چقدر دور-
به من می رسانند
و در حق فاصله ها ظلم می کنند..
و تاریکی ها را نادیده می گیرند..

جغرافیایم عوض شده
آنها را که به من نزدیکند ولی
از تو دورند
دوست ندارم
و آنها را که به من دورند
ولی به تو نزدیک اند.
می پرستم..

آه..دست تو
افسوس که
لطافت بزرگی است
برای زخم های من ..

۸۷/۱۲/۱۹

نظرات (۱۷)

هیچ احمقی تنها نیست..
زیبا بود و جالب
توی جغرافیای تنهایی آرزو می توانه قطب نمای خوبی باشه
هیچ کس تنها نیست ..
همراه اول!
:دی

ز من هرآنکه او دور


چو دل به سینه نزدیک


به من هرآنکه نزدیک


از او جدا جدا من

.......
آخرش هم نفهمیدم من اسیر این جغرافیایم یا آرزوهایم
آخرش نفهمیدم من خودم را پرت کردم یا پرت شدم
هرکدام که باشد چه فرقی می کند
حالا من اینجایم
که تو نیستی
و تو آنجایی
که بهار می آید
گل می روید
و خدا
لبخند می زند به بودن سبزتان
و من...
احرام چه بندیم چو آن قبله نه اینجاست
در سعی چه کوشیم چو از مروه صفا رفت
دیگر به هیچ چیز این دنیا دلخوش نیستم
نه به مردمش که مثل نسیمی یا شاید طوفانی
میوزند و میروند گویی اصلا نبودند...
و نه از دردهایش شاکی میشوم!
نه به شادیهایش دلخوش!
من حتی به خودمم دلخوش نیستم
ولی چرا..به چیزی دلخوشم.
به گذر زمان دلخوشم
به اینکه خوب و بد میرود و می گذرد
پس شاد و غمگین بودن برای چه؟
در تمام عمر احساس خنثی داشتن چه زیباست.
صورتش را بزک کرده و پوزخند ابلهانه را ضمیمه
تازه زیرش نوشته :

نه هر که چهره بر افروخت دلبری داند!

---

پناه بر خدا...
internete por sor'at + tanhayi = yek tarkibe khatarnaak!
)hame vaghtam dare talaf mishe!!)
http://301040.blogsky.com
ای همه گل های از سرما کبود
خندهاتان را که از لب ها ربود؟
مهر‌٫ هرگز این چنین غمگین نتافت
باغ٫ هرگزاین چنین تنها نبود.
تاج های نازتان بر سر شکست
باد وحشی چنگ زد در سینه تان
رنگ عطر آویزتان نابود شد
زندگی در لای رگ هاتان فسرد
آتش رخساره هاتان دود شد!
روزگاری٫ شام غمگین خزان
خوشتر از صبح بهارم می نمود.
این زمان ـحال شما ٫ حال من است.
ای همه گل های از سر ما کبود!
"در محرمانه ترین ساعات عشق" کنار ضریح نازنین آقا یادتون کردم.
بی تو مهتاب شبی باز از ان کوچه گذشتم...
همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم ...
.
.
.
جاش بسیار ( با یک دوره تناوب روش!) خالی بود...
):
nakosh mano!
http://301040.blogsky.com
جان فرشته بودی یا رب چه گشته بودی
کز چهره می​نمودی لم یتخذ ولد را
دلم نمی آید پست جدیدی بنویسم ..

چون خاک راه گشتم و
بر من گذر نکرد
طبع بلند آن قد و بالا به ما نساخت
در دشت عشق جور فلک شمع راه ماست
این خود عجیب بود
که دنیا به ما نساخت..
چه خوب که دلتان نیامد و پست جدید نگذاشتید...
-دو نقطه و دی هم ندارد-
موافقم !
که به قول مرحوم منزوی :

هیچ باد مخالف اینجا نیست
با همه بادها موافق باش!

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی