دل آرام



بایگانی

Unknown

سه شنبه, ۲۲ ارديبهشت ۱۳۸۸، ۱۲:۳۰ ق.ظ

به بغض در گلو پیچیده سوگند !



پ.ن : دارم در خودم غرق می شوم..

به قول سید :

اگر چند قحط گل است و نسیم
به لب گر چه مشکل نفس می رسد
فراوانی است و فراوانی است
به هر مرغ ..چندین قفس می رسد!

پ.ن : درست یادم نیست
تو دست مرا رها کردی
یا من دست خودم را . .
درست یادم نیست..
فقط میدانم وقتی گم می شدم
لابلای جمعیت
آرام و بی هیاهو
دنبالم می گشتی..

میدانم که صدای شکسته ام را می شنوی
و خوب میدانم که نشنیدن گناه من است..

من را پیدا کن..
گم شده ام..
بی خاطره ات..

۸۸/۰۲/۲۲

نظرات (۶)

تو را سری است که با ما فرو نمی آید
مرا
دلی
که
صبوری
از او نمی آید ...


...و خوب میدانم که نشنیدن گناه من است..
۲۳ ارديبهشت ۸۸ ، ۰۲:۰۱ زد دی کی  -- اقلیما
:دی
همینجوری الکی یهو دلم خواست کامنت بذارم...
من از همه گریزانم

از این همه همهمه گریزانم .
خیلی دلنشین بود،حس میکنم چی میگی...
اما من شک ندارم که ماییم که دستشونو ول می کنیم... همیشه ماییم...

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی