دل آرام



بایگانی

Unknown

دوشنبه, ۲ آذر ۱۳۸۸، ۱۲:۳۰ ق.ظ

شب تار است و ره وادی ایمن در پیش
آتش طور کجا ..
وعده ی دیدار کجاست..



ربنا آتنا من لدنک رحمة
و هیئ لنا من امرنا رشدا ..

پ.ن : حرفی ندارم
باز هم
چشم به راه تو ام ..

۸۸/۰۹/۰۲

نظرات (۱۶)


  صبا زحال دل تنگ ما چه شرح دهد...


همه هست آرزویم که ببینم از تو رویی

چه زیان تو را که من هم برسم به آرزویی...
ان ربی قریب مجیب..

زندگی شاید همین باشد
همین ..

امروز بهتر از همیشه تو را می خوانم
و می فهمم که زندگی خیلی جدی تر از آن است
که گمان می کردم..
و پناه می برم به تو که حتی در قلبم خطا بروم ..
چه برسد به فکرم .. و یا عملم...

و یزید الله الذین اهتدوا هدی - انشاءلله-
http://abresefid.aminus3.com/image/2009-11-24.html

http://abresefid.aminus3.com/image/2009-11-23.html

خیلی نازه!
به حمید می گفتم: دیدی محمد یه جوری می نویسه که اصلا معلوم نیست چی داره می گه؟ انگار با کد حرف می زنه؟
حمید می گفت: جدی؟ من که همشو می فهمم!!
جایی که دستم فقط به صراط تو مستقیم شود !
و پایم ذره ذره خاکت را ملتمس شود ....

این دستان تو ست ساقی مست تر از باده .....
ما منتظریم تا محرم گردد..
آقای بازارگان امروز دعای عرفه دانشگاه بودیم
جای شما خیلی خالی بود..
یاد پارسال افتادن باهم تا از در که اومدیم تو یکی گفت
"آقا بپر از دم هیئت سعید حدادیان چندتا کتابچه دعا بخر بیا":)
بعد باهم رفتیم خریدیم...
بعدم وسط دعا...
.
آقای بازارگان به خودتون سخت نگیرید
شاعر می فرماید
بگذرد این روزگار درویشی..:))


سلام آقای درویش

حتی من یادمه در راه چه کسانی رو دیدیم!
:دی
شاعر می فرماید :
حالم به هوای قامتی اینگونه : ا
دارد به خدا وخامتی اینگونه : ی

با اجازه ی شما همین الان داشتم
متن دعای عرفه رو پرینت میگرفتم !
ببرم داخل مراسم کوچک و بزرگ خودمان بخوانم!
فکر کنم از سه نفر بیشتر نباشیم..ولی زیادیم!

البته عملیات پرینت موفق نبود
و از مفاتیج جیبی که دعا رو در حد نانو عرضه کرده
استفاده کردیم :دی
فکر کنم دو نمره چشمام ضعیف شد مجموعا :دی

شاعر می فرماید :

اینهمه معشوقه برای تو چیست؟
نمره ی چشمان تو شد باز بیست! :دی
:))))))

سلام
بله بنده هم نیک به خاطر دارم:)
یادمه بعد اون مواجهه هم بدون هماهنگی قبلی باهم خوندیم:
نگاهم با نگاهت کرد برخورد
خدا......:)

شاعر می فرماید:
این همه معشوقه برای تو چیست؟
باید چو مرغان هوا به حال تو گریست!:)))
.
:))))))

سلام
بله بنده هم نیک به خاطر دارم:)
یادمه بعد اون مواجهه هم بدون هماهنگی قبلی باهم خوندیم:
نگاهم با نگاهت کرد برخورد
خدا......:)

شاعر می فرماید:
این همه معشوقه برای تو چیست؟
باید چو مرغان هوا به حال تو گریست!:)))
.
آقای درویش
دقت کردین قافیه های شعراتون رنگ باختن اخیرا؟

شاعر در یک فراز عجیب می فرماید :

دل را به -گردش- برده بودم بی تو دیشب
سرگیجه ای حاصل شد و
برگشت خانه!
:))
نه چرا رنگ باختن...!؟
.
البته ما که ادعایی نداریم
چشمان توست که قافیه بازند!:)))
این مرغان هوا قافیه رو بردن توی جوب :دی

نمی دونم امروز -حین انجام پروژه- چرا این
ابیات به خاطر نازنین شاعر می رسد..به هر صورت..
می فرماید که :

دل گفت فرو کش کند این درد به بویش
بیچاره ندانست که کلتش کمری بود!!! :دی
:))

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی