دل آرام



بایگانی

Unknown

يكشنبه, ۲۳ اسفند ۱۳۸۸، ۱۲:۳۰ ق.ظ

امید قد تو می داشتم ز بخت بلند
نسیم زلف تو می خواستم ز عمر دراز  .. .


پ.ن :
به اینجایش که میرسم دوام نمی آورد چشم هایم.
و اذ یرفع ابراهیم القواعد من البیت و اسماعیل
ربنا .. تقبل منا .. انک انت السمیع العلیم.
ربنا وجعلنا مسلمین لک
و من ذریتا امة مسلمة لک
و ارنا مناسکنا و تب علینا
انک انت التواب الرحیم . ..

مدام در خاطرم می آید که ابراهیم
مامور به ساختن کعبه می شود
درست پس از آنکه به دست خویش
زیباترین بت زندگی اش را
شکسته است...

و اذ قال ابراهیم ربه : اسلم ..
قال :
اسلمت لرب العالمین ..

پ.ن : کلمات روی قلبم مثل تکه های
آتش اند گاهی..
نه می توانم بر زمین گذارم
و نه می توانم حرارتش را فرو بنشانم .

خوب فهمیده ام که در همهمه ی این همه
ناچیزی و مسکینی مطلق در من
این آتش بزرگترین سرمایه ی زندگی ام است.
این -میراث جنون- که :

دل خوشم با این همه زیرا که میراث جنون
نسل اندر نسل از آبا و اجدادم رسید..

حالا تو باز به فکر جشنواره ی مهندس باشد
که چطور جفت پا
از روی آتش ها بپری ...

۸۸/۱۲/۲۳

نظرات (۴)

هلا منکر جان و جانان من
بزن زخم انکار بر جان من

بزن زخم این مرهم عاشق است
که بی زخم مردن غم عاشق است

اگر دشنه آذین کنی گرده مان
نبینی تو هرگز دل آزرده مان

بیار آتش کینه نمرود وار
خلیلیم! ما را به آتش سپار!

حسبی الله..
اسلمت لرب العالمین ..
گوش به فرمان تو ایم خامنه ای

این کامنت د و پست پایین تر بود
اسماعیل بیا... بیا تمام دلبستگی ام ! بیا بار دیگر امتحان کنیم... شاید اینبار خنجر نبرید !
من آن ابراهیم بدخوابی ام که رویاهاش همه بی تعبیرند...!
دل آرام ترین  کلماتی که  این روزا خوندم
ممنون

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی