دل آرام



بایگانی

Unknown

جمعه, ۷ خرداد ۱۳۸۹، ۱۲:۳۰ ق.ظ

بر این در جان بده یا ترک ما گیر
بر این در سر بنه یا غیر ما جوی ..

پ.ن :
هدیه ی تازه ای نیست.
دل .. همان دل است. حتی خسته تر.
و غم همان غم ..حتی کهنه تر ..
و حالا دیگر فهمیده ام.
تمام این روزها..
تو منتظر قدم های من بوده ای.
نه من..
و من
تازه فهمیده ام
که از ازل
با اسم تو شروع شدم.
افسوس که کسی
این راز تاریخی را برایم نگفته بود..

پ.ن :
دستم نمی رود که چیزی از خودم بنویسم..

۸۹/۰۳/۰۷

نظرات (۷)

سلام آقای بازارگان
مشهد بودیم 2 بار تماس گرفتیم.. تماس حاصل نشد
برادر درویش..آقا شما بودی پس؟!
ما اینجا شماره های ناشناس رو جواب نمی دیم :دی
تقوایی دارند این هایی که شماره های غریبه رو ریجکت می کنن
من رو شماره های غریبه ریجکت می کنن ..
:D
قلبت که می زند سر من درد می کند
این روزها سراسر من درد می کند.. .

این آتشی که چشم تو تکثیر می کند
از هر چه هست و نیست مرا سیر می کند

جان منی و بی نفس آسمانی ات
روح مرا زمانه زمین گیر می کند

آرام تر نگاه کن ، آرام تر بخند
زیبایی تو ، چشم مرا پیر می کند

رخصت بده نفس بکشم در هوای تو
حال مرا هوای تو تطهیر می کند

حالی به من ببخش که دیوانه تر شوم
حالا که دست های تو زنجیر می کند

نسخه ای برای ؛بغض؛ندارید؟
گاهی نمیشکست اینجا درمانش میکردم.
حالا میشکند.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی