Unknown
سه شنبه, ۱۹ مرداد ۱۳۸۹، ۱۲:۳۰ ق.ظ
۸۹/۰۵/۱۹
بایگانی
- اسفند ۱۳۹۰ (۲)
- بهمن ۱۳۹۰ (۵)
- دی ۱۳۹۰ (۷)
- آذر ۱۳۹۰ (۳)
- آبان ۱۳۹۰ (۷)
- مهر ۱۳۹۰ (۵)
- شهریور ۱۳۹۰ (۲)
- مرداد ۱۳۹۰ (۴)
- تیر ۱۳۹۰ (۲)
- خرداد ۱۳۹۰ (۳)
- ارديبهشت ۱۳۹۰ (۵)
- فروردين ۱۳۹۰ (۵)
- اسفند ۱۳۸۹ (۵)
- بهمن ۱۳۸۹ (۵)
- دی ۱۳۸۹ (۷)
- آذر ۱۳۸۹ (۵)
- آبان ۱۳۸۹ (۹)
- مهر ۱۳۸۹ (۶)
- شهریور ۱۳۸۹ (۸)
- مرداد ۱۳۸۹ (۱۰)
- تیر ۱۳۸۹ (۷)
- خرداد ۱۳۸۹ (۵)
- ارديبهشت ۱۳۸۹ (۱۱)
- فروردين ۱۳۸۹ (۱۲)
- اسفند ۱۳۸۸ (۱۴)
- بهمن ۱۳۸۸ (۱۲)
- دی ۱۳۸۸ (۱۳)
- آذر ۱۳۸۸ (۱۰)
- آبان ۱۳۸۸ (۱۸)
- مهر ۱۳۸۸ (۱۸)
- شهریور ۱۳۸۸ (۱۵)
- مرداد ۱۳۸۸ (۱۴)
- تیر ۱۳۸۸ (۱۷)
- خرداد ۱۳۸۸ (۱۷)
- ارديبهشت ۱۳۸۸ (۲۴)
- فروردين ۱۳۸۸ (۲۰)
- اسفند ۱۳۸۷ (۲۹)
- بهمن ۱۳۸۷ (۲۶)
- دی ۱۳۸۷ (۲۶)
- آذر ۱۳۸۷ (۲۶)
- آبان ۱۳۸۷ (۱۹)
- مهر ۱۳۸۷ (۱۷)
- شهریور ۱۳۸۷ (۱۴)
- مرداد ۱۳۸۷ (۳۰)
- تیر ۱۳۸۷ (۳۳)
- خرداد ۱۳۸۷ (۳۵)
- ارديبهشت ۱۳۸۷ (۱۹)
- فروردين ۱۳۸۷ (۲۳)
- اسفند ۱۳۸۶ (۱۷)
- بهمن ۱۳۸۶ (۱۸)
- دی ۱۳۸۶ (۱۰)
- آذر ۱۳۸۶ (۱۱)
- آبان ۱۳۸۶ (۱۹)
- مهر ۱۳۸۶ (۱۷)
- شهریور ۱۳۸۶ (۱۶)
- مرداد ۱۳۸۶ (۱۴)
- تیر ۱۳۸۶ (۲۰)
- خرداد ۱۳۸۶ (۲۲)
- ارديبهشت ۱۳۸۶ (۲۸)
- فروردين ۱۳۸۶ (۱۶)
- اسفند ۱۳۸۵ (۱۵)
- بهمن ۱۳۸۵ (۲۰)
- دی ۱۳۸۵ (۲۴)
- آذر ۱۳۸۵ (۲۴)
- آبان ۱۳۸۵ (۲۲)
- مهر ۱۳۸۵ (۲۶)
- شهریور ۱۳۸۵ (۱۳)
- تیر ۱۳۸۵ (۱۶)
- خرداد ۱۳۸۵ (۲۵)
- ارديبهشت ۱۳۸۵ (۳۰)
- فروردين ۱۳۸۵ (۲۷)
- اسفند ۱۳۸۴ (۲۱)
- بهمن ۱۳۸۴ (۲۷)
- دی ۱۳۸۴ (۳۷)
- آذر ۱۳۸۴ (۲۳)
- آبان ۱۳۸۴ (۲۹)
- مهر ۱۳۸۴ (۳۲)
- شهریور ۱۳۸۴ (۲۷)
- مرداد ۱۳۸۴ (۳۰)
- تیر ۱۳۸۴ (۵)
- خرداد ۱۳۸۴ (۱۲)
- ارديبهشت ۱۳۸۴ (۵۱)
- فروردين ۱۳۸۴ (۳۹)
- اسفند ۱۳۸۳ (۴۴)
- بهمن ۱۳۸۳ (۴۵)
- دی ۱۳۸۳ (۵۸)
- آذر ۱۳۸۳ (۵۴)
- آبان ۱۳۸۳ (۲۰)
۱۹ مرداد ۸۹ ، ۰۱:۰۳
Unknown
Unknown
دل ما در پی آن کارږان است
که از کرب وبلا با غم روان است
که از کرب وبلا با غم روان است
۱۹ مرداد ۸۹ ، ۰۸:۵۷
Unknown
Unknown
ام بی:
انکراتیک همون اچ بی یافرق دارند؟
انکراتیک همون اچ بی یافرق دارند؟
۱۹ مرداد ۸۹ ، ۰۹:۱۰
Unknown
Unknown
برای ماهم دعاکن
همونه.
دنبال یه پستتون میگشتم که توش یه خاطره تعریف کرده بودین از وقتی که رفته بودین خونه ی دوستون مهمونی و مادرش می خواست با شما دست بده و اون ذبح شرعی و پیاز و اینا...ولی هر چی گشتم پیداش نکردم،برای یکی از دوستام می خوام که مشکلات این جوری داره و فکر میکنه خیلی بده اگه دست نده،فکر کنم خاطره شما یه کم راحت ترش کنه!
پنجشنبه 26 بهمن ماه سال 1385
ممنون لطف کردین
۲۱ مرداد ۸۹ ، ۰۶:۱۵
توکل
توکل
سلام داش محمد!
نگو رفتند یاران که آمدند یاران!! چرا ؟ عرض میکنم دل این انسان بسوزد. چون که آمد در یاد و زهن و دیده که دگر از خاطر نرود! هرچه کنی بازهم بینی که نشانی از او در خاطرها هست!!
پس یاران رفتند معنی ندارد. به گمان این انسان با همین یاد و خطره ها زنده هست.
راستی در خدمت آقا وحید و حمید هستیم.
نگو رفتند یاران که آمدند یاران!! چرا ؟ عرض میکنم دل این انسان بسوزد. چون که آمد در یاد و زهن و دیده که دگر از خاطر نرود! هرچه کنی بازهم بینی که نشانی از او در خاطرها هست!!
پس یاران رفتند معنی ندارد. به گمان این انسان با همین یاد و خطره ها زنده هست.
راستی در خدمت آقا وحید و حمید هستیم.
سلام توکل جان
حمید و وحید خیلی از مصاحبت با شما محظوظ شده بودند.
توی این روزها و شب های عزیز
از دوست های قدیمی هم یاد کن.
ارادتمند
حمید و وحید خیلی از مصاحبت با شما محظوظ شده بودند.
توی این روزها و شب های عزیز
از دوست های قدیمی هم یاد کن.
ارادتمند
ای دل بسوز ای اشک خون شو بر زمین ریز ..