دل آرام



بایگانی

Unknown

يكشنبه, ۲۲ اسفند ۱۳۸۹، ۱۲:۳۰ ق.ظ

هر چند آن آرام دل...دانم نبخشد کام دل
نقش خیالی می کشم..
فال دوامی می زنم .. .



پ.ن :
دلم بند تسبیحات بود که آمدی
و من هنوز نمی دانم که
آمدنت را باور کنم
و یا رفتنت را..
اما روزگار این آمدن و رفتن ها را
با من زیاد تمرین کرده است.
و هیچ کدام
دست آن یکی را نخواندیم..
و حتی نگرفتیم.

دلم بند تسبیحات بود
و ذکر تو نه..اما در دلم
فکر تو بود..
به اینکه از کجای دلم
سر در آوردی..
و به کدام حق
نصیب خواب هایم شدی
و قنوت ات را حلالم کردی..

نه .. این منم که هنوز
به تو..به اسم شریفت
ارادت دارم..
و روی تو را
از خدای می خواهم.
و
انی اعوذ بالله ان اکون من الجاهلین
..

پ.ن :
می گویند علامه طباطبائی (ره)
بعد از مرگ همسر بسیار گریست .. و بی تابی کرد.
از او پرسیدند که چطور..
و گفت..
هیچ کس او را
و مرتبه ی او را نمی شناخت..
و من فقط یکبار تصادفا
که با او به حرم حضرت معصومه (سلام الله علیها) می رفتم
شنیدم که سلام کرد.
و شنیدم که حضرت فاطمه ی معصومه جوابش را داد
..

پ.ن :
و من توبه می کنم که
گفتم آرزویی ندارم..
نه..
اتفاقا آرزوهای من
اینقدر بزرگ شده است
که دیگر من با آنها تعریف می شوم
نه آن ها با من..
من..من آرزوهایم هستم.
نه آرزوهای من.

۸۹/۱۲/۲۲

نظرات (۸)

شربت از دست دلارام چه شیرین و چه تلخ

بده ای دوست که مستسقی از آن تشنه‌ترست
دارم بدجوری حسودی می کنم بهتون... خدا حفظتون کنه
اللهم لا تواخذنی بما یقولون
و اجعلنی افضل مما یظنون
و اغفرلی ما لا تعلمون
من توصیف دیگه ای شنیدم از حضرت علامه درباره همسرشون.شما این نقل رو کجا دیدین ؟
درستش رو نقل کنید اگر اشتباهه.
سلام
دوست عزیز مطالب خوبی در وبلاگ شما دیدم به دلم افتاد که با هم در ارتباط باشیم اگر مایل باشی به وبلاگ من هم سری بزن
فکر می کنم در مستند زندگی حضرت علامه یا جای دیگری از مرحوم  فرزندشون شنیدم که علامه در پاسخ به اینکه چرا از فوت خانم اینقدر اظهار بیتابی کنند فرموده بود بعد از نقل مکان از نجف به قم روزی در منزل چون امکان زیارت کربلا مثل سابق برای خانم فراهم نبود دلشکسته شده بودندو یاد گدشته می کنند که می بینند داخل حرم هستند بعد زیارت می کنند.
امشب در جوار منزل حضرت علامه طباطبایی مهمان یکی از همسایگانشان بودم .منزل را می خواهند به فروش بگذارند .
شاید هتل آپارتمانی بشود نزدیک حرم ...
خانه ای که گاه ساعت ها  علامه در کنار در ورودی می ایستاد و به سوال مراجعین پاسخ می داد .کاش خانه تفسیر فرآن می شد . کاش خانه حفظ می شد ...
از مراتب حجب و حیا و کمال ایشان و خانم نقل می شد .
صفاتی که امروز خوب بودن آنها هم کمتر قابل درک است . به یاد  این نوشتار افتادم و  به خاطر بزرگ داشتن حضرتش دعاگویتان بودم .

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی