دل آرام



بایگانی

Unknown

چهارشنبه, ۱۹ مرداد ۱۳۸۴، ۱۲:۳۰ ق.ظ
عمر ما را مهلت امروز و فردای تو نیست...

پ.ن ۱: در نظرات آمده بود:
بی خیال . جنگ خیلی وقته که تموم شده رفیق ...
-گمان می کنم سکوت بهترین پاسخ باشد
اما به عنوان یک نکته ی نغز دوستانه می گویم:

اسفندیار مغموم، هر چه دید از چشم خودش دید!

پ.ن ۲: دوستی با تاب فروان و نصیحت گونه
 از « کهنه زدایی» می گفت...از تصفیه ی فساد!
گفتم شاید این چند بیت مراد دلش نباشد
از این رو می نویسم!
ای دل اندوهگین شادنمایی مکن!
حیله نشاید تو را کار ریایی مکن!
گر که تو خود مانده یی در شب تاریک جهل
مردم گمگشته را راهنمایی مکن!
این همه ترفند چیست ؟ راست بگو مرد باش!
پنبه ی خود را بزن فکر خدایی مکن!
آینه ی شعر را تاب غبار تو نیست 
 دفتر خود را بشوی کهنه زدایی مکن!

پ.ن۳:
من اسمش را می گذارم همان « به رنگ ارغوان..»
یا «زخم کبود..»
اما احساس می کنم:
کسی تمام ایدئولوژی هایم را در یقه ام تُف کرده است!

۸۴/۰۵/۱۹

نظرات (۱)

تنبک بیام خدمتتون؟

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی