دل آرام



بایگانی

Unknown

چهارشنبه, ۲۷ مهر ۱۳۸۴، ۰۱:۳۰ ق.ظ

ای صاحب جان بازآ در بند جهان کم زن
زخمی که زنی ما را 
مردانه و محکم زن!!
اوضاع جهان بنگر
در هم شده چون زلفت
بر نظم جهان دستی در طره پر خم زن....

پ.ن: این نوای -نامدگان و رفتگان- هر چند همیشه
دلنشینم بوده همواره زخمم زده است/همین شباهت
برای تمام غم ها کافی است/

آمدمت که بنگرم،گریه نمی دهد امان...

¤ هر آنکس که دندان دهد نان دهد!
پیش هیچ استادی هم دیگه نمی رم!
نان خود خوردن به از منت ... بردن!!!

۸۴/۰۷/۲۷

نظرات (۷)

شاید...
حیف که یک ذره دوستت دارم (بر وزن دوستت داریم جاسا!) و گرنه به خاطر کنسل شدن برنامه ترور شخصیت میشدی! خب اگر توان انجام دادن کارهای سیاسی را نداری مجبور که نیستی!
..
این استاد های ... و ... را ولشون کن. (در جاهای خالی به کرم خودت صفاتی را قرار بده. اگر من می نوشتم به علت رعایت عفت عمومی مجبور می شدی نظرم را پاک کنی)
..
یا علی
یا علی آقا یا علی!
خدمت جاسای عزیز
آن جوان فربه و دانا!
اونوقت ای کارسیاسی که گفتی ،یعنی چه؟
این پست را نگه دار برای روزی که خودت استاد میشوی.

پ.ن۱: استاد شدنت رد خور نداره...
پ.ن۲: از روزی که استاد شدی روزی سه بار هر دفعه هفت مرتبه با صدای بلند!
ای یار مقامر دل...

این نوع تفکر کار دست آدم میده :) هر چند خودمم باهاش موافقم استاد!
به علیرضای عزیزم:
اننی لا املک لنفسی نفعا و لا ضرا الا ما شاءالله...

به سرمه:
کدام تفکر؟
آخرین باری که فکر کردم مربوط به زمانی بود که ...
گفته بودم چو بیایی غم دل با تو بگویم...

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی