دل آرام



بایگانی

Unknown

پنجشنبه, ۱ دی ۱۳۸۴، ۱۲:۳۰ ق.ظ

 

باور کن خسته ام می کنید!

آدمهای بی جنبه و لا ابالی!

نمی دانم چرا امروز مدام این شعر سید در ذهنم عبور میکند

با همان صدای خسته و عمیق و دل شکسته!

قرن غم های حقیقی ، دل خوشی های مجازی   ،

لحظه لحظه در ترقی ،  صنعت تابوت سازی!

قرن تخریب تفاهم ، انفجار آشنایی!

قرن مریم های موجی ، لاله های شیمیایی!

قرن تبعبد محبت ، موسم  پژمردن دل

قرن تکثیر تقلب ، قرن خنجر خوردن دل!

پاک بازی رو به کاهش ، نانجیبی در فزونی

سینه سینه در سرایت  ،دشمنی های عفونی !

قحطی سبزینه و گل ، قتل عام رود و جنگل

گفتمان حلق قمری با گلوگاه مسلسل!

قرن تنهایی و تلخی ، فصل فقر و نامرادی

گورهای دسته جمعی، خانه های انفرادی!

روزگار سست عهدی ،  قرن سخت افزار و سی دی

زایش ویروس وحشت ، انتشار نا امیدی!!

قرن غرب و حرب و آتش ، فصل طاعون های شرقی

استخوان های شکسته ، نردبان های ترقی!!

روی لبهای مدارا   نقش لبخندی معطل

مهربانی ها خلاصه کینه ورزی ها مفصل

عرصه دلهای خالی  ، دستهای ظاهرا پر!

بی توقف در تکاپو  ،خط تولید تنفر!!

قرن فرصت های فاسد ، لحظه های نامناسب

قرن استعفای عاشق ، قرن استیلای کاسب

رفته تا اوج ثریا ، شاخص سر در گمی ها!

در نخاع مهربانی ، ترکش نامردمی ها

قرن ترویج حرامی ، عرضه ایمان انبوه

بی وفایی های واجب  ، مهربانی های مکروه!!

رشد روز افزون خنجر ، کاهش میزان مردی

نسل مجنون های عاشق  خسته از لیلا نوردی!

موسم نوآوری ها ، برگ ریزان بهاری

زندگی های مکرر ، مرگ های ابتکاری!

عشق در خط مقدم ، پاتک بی وقفه نان!

وای بر رزم آور دل،  بشکند گر خط ایمان!!!

۸۴/۱۰/۰۱

نظرات (۱۲)

سلام
خوبی؟
منو یادته؟ همونی هستم که چندوقت پیش بهت گفتم من شیفتیه بنر بالای وبلاگت شدم
شعرت قشنگ بود
با وبلاگ و افکارت حال می کنم
شاد باشی
وبلاگ خوب و قشنگی دارید.شعر قشنگی بود
سلام
خیلی زیبا بود و البته درد آور.
 رشد روز افزون خنجر ، کاهش میزان مردی
نسل مجنون های عاشق  خسته از لیلا نوردی!
در پست قبلی اگه منظورت اینه که آیین کهن شب یلدا را مسخره کنی واقعا تاسف اوره
اولا که اون پست قبلی بود!
ثانیا
این سنت ها را یکی مثل شما ابداع کرده اند
من چرا باید زیر بارش بروم؟!!
بزغاله!
به جاسا :
الان یه چیز می خواستم بگم ..حتما خشمگین(!) می شدی..
اما بهت رحم کردم!

جاسا ببین...من نمی تونم از لذت انتقام از تو صرف نظر کنم!
حرف اخره!
امیدوارم وقتی آدم این شعر را می خواند آنقدر آرام بشود که یاد تعهد و تکلیف نیفتد... چون خیلی استعداد حمله درش نهفته بود... ضمن اینکه اگر همین بهانه های کوچک شادی -شب یلدا مثلا- را از خودتان نگیرید میزان خستگی هم کمتر می شود.(در کمال تعجب بودم وقتی اینها را می نوشتم... از نوشته هایتان تا به حال تصور دیگری داشتم)
به باد صبا:
در مورد شعر...
گمان می کنم منظورتان این بود که اصلا آرامش بخش نیست!
با این مورد موافقم!
اما با اینکه در آن حمله نهفته است ، مخالف نیستم.معاندم!
نمی دانم چرا دردهای یک شاعر نحیف و استثناء ی را اینطور تعبیر می کنید!
برای من شاملو و ... امثال او هر قدر هم اهل ادب ارادت به وی داشته باشند
شاعر که هیچ!  مورد احترام نیز نیستند!
هر چقدر هم به زعم شما اشعارشان پر از احساس و آرامش بخش باشد~
من اضطراب شعر های سید را با آرامش های مبتذل و احساسات دست پاچه ی شاملو عوض نمی کنم!
که می گوید :
من اینجا باید از آرامش بنویسم؟
میدانی در جوار همین آیه که عنوان وبلاگم است
چقدر اضطراب شیرین نهفته است؟

شب یلدا!
بهانه برای خوشی!
برای آنها که فکر می کنند باید خوش باشند!
باور کن از روی لجاجت یا بدخواهی نمی نویسم
در عین احترام
حرفهایتان گاهی برای اهل دل زخم است!
رند عالم سوز را با...

من نگفتم با شادی مخالفم!
(هر چند برای خودم توصیه ی خنده داری است!)
اما به رسومات پای بند نیستم!
همینطور به عرف!
من منطبق بر فکر و دریافت خودم از هر چه آن را در شان حقیقت می دانم عمل می کنم!

باز هم می گویم:
با تمام رسومات هم مخالف نیستم..حتی بسیاری را
ناشی از عقل گذشتگان می دانم
چه اینکه بسیاری از رسومات ما پایه ی پزشکی یا روانشناختی هم برایش شناخته شده است.
اما آنها را هم آدمهایی مثل ما ساخته اند!
بشری است!
نمی دانم چقدر طبیب خاطر بود
اگر لذت MB در کشته شدن من است، پس ای شمشیرها مرا در بر گیرید!
فقط این را در شما جماعت شریفی دیدم که به راحتی حرفهای عجیب می زنید... و به تجربه دریافتم که بعضی از شما اصلا اینجوری بیشتر کیف می کنید که حرفهایی بزنید که می دانید خیلیها با آن مخالفند... عیبی ندارد ها... ولی من شخصا کمی با احتیاط از آدمهای بزرگ حرف می زنم... لا اقل در موردشان این لغات سخیف را به کار نمی برم.
به باد صبا:

اولا : انگ نزنید! این قدم اول است!
ثانیا :
واژه های من سخیف است
یا احمد خان شاملو؟
کاش گریز زیبای شریعتی به شاملو را می خواندی!
من درختم تو زمین...!!!

ثالثا: چرا شما عادت دارین هر چیز که مثل شما نباشد
را عجیب بدانید..؟
عیبی ندارد ها... ولی من شخصا کمی با احتیاط از آدمهای بزرگ حرف می زنم... !

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی