دل آرام



بایگانی

Unknown

شنبه, ۱۵ مهر ۱۳۸۵، ۰۱:۳۰ ق.ظ

*یکی از این خانم های هم کلاسی(!)  با عصبانیت
از اینکه من اسمش رو همه اش یادم میره شکایت می کرد!
منم  با خونسردی گفتم: اسمتون سخته و با اسم شما توی کشور ما می شه
واسه ۷ -۸ تا بچه شناسنامه گرفت!
(اگه جواد بود می گفت: تازه توی کشور ما عکس بعضی ها
رو هم میذارن لب قندون ، بچه دست نزنه!)

* اگه اوضاع همین طوری پیش بره سال دیگه همین موقع
توی پاریس یه رستوران راه میندازم!

* ای کسانی که دوفازی را از دست داده اید!( خصوصا جواد! و البته...!)
شما هنوز نفهمیده اید که چه چیزی را از دست داده اید!


"!Young men want to be faithful, and are not; ...old men want to be faithless, and cannot  "

Oscar Wilde

۸۵/۰۷/۱۵

نظرات (۱۰)

سلام من اولین باره سر میزنم بهتون :)
ببخشین وبلاگتون خیلی زیباست ولی چرا رنگ سیاه ؟؟؟
چرا بیشتر از رنگ سیاه همه استفاده میکنن ؟!!!
خدا شما را حفظ نماید :) پاینده باشین
good...
۱۵ مهر ۸۵ ، ۱۴:۳۱ یوسف عزیزی
سلام محمد. خوبی؟؟؟
دعا کن منم بتونم ترم بعد بگیرمش.
جات خالی. امروز خیلی به یادت بودم. کلی حرف دارم برا گفتن. ایشالا یروز ببینمت به جای اینکه بریم پیتزا آشی (!!!) بهم بدی... یه غذای مشت برام دست کنی :D
دعامون کن. یا علی
مگه لوبیا را هم می زنند ؟
آز شیمی تجزیه
حاجی سلام
من هومن 2 هستم
این خانومه همون آفریقایی هستش؟؟؟
[چشمک]
اگه اسم خودش سخته اسم باباش رو بپرس بعد بنتِ ... صداش کن!(بگو این ریشه در فرهنگ اسلامیمون داره!!)
یا اصلا بهش بگو خواهرم اسمتون سخته  تو کشور ما هر کی اسمش اینطوریه بهش میگیم  عبدالله!!
راستی خواهرم هم بد نیستا بگو تو کشورما هرکیو که نمیشناسیم میشه خواهرمون!
.
.
آره تازه اینم اضافه میکردم که:
بعدا که بزرگ شدن عکس بعضیای دیگه رو میزنن رو مجله که دست بزنه!!(اون قبلی از باب انذار بود اینکه ابشار! مثل روش پیامبرا ولی در جهت عکسش!!!)
.
.
رستوران گرد باد یادته 3تایی رفته بودیم!؟(قضیه شمع یوسف رو فعلا نمیگم! حیفه، حروم میشه! باشه برا یه موقع که فقر خنده احساس کردیم !!)
حالا اونجا مگه اوضاع چه جوری داره پیش میره!؟
چه ها می بینی!؟ چه حال است آیا!؟
با احساسات من بازی نکن!!
یه کاری میکنی پیشرفت و ترقی رو ول کنم بیام اونجا!
رستوران.....
بوی جوی مولیان آید همی!!
.
.
در مورد دوفازی هم (... رو نمی دونم! اما من) همون روزای اول عمق فاجعه رو از سویدای جان احساس کردم!!
اونجا بود که دیدم دیگه هیچی برا از دست دادن ندارم (البته به جز...!)
اما بعد که ماه رمضان شد (مخصوصا سر سفره های رنگین افطار!)دیدم
آنچه نزد خداست بسی خفن تر است!
                                            لو کنتم تعلمون


فکر می کنی بزرگ شدی؟
نه ؛ نشدی! خبر نداری :دی
من یادم نمی آد
آز تجزیه چه شاهکاری زده بودیم؟:دی


یوسف جان:
من در اولین فرصت یه ایمیل بلند بالا برات
می نویسم.
اینجا یکی هست که خیلی می خواد بدونه
قضیه اون شمعه چیه:دی
میدونی کیه دیگه:دی

جواد!
خیلی باحالی!
این سه نقطه ی بی احساس رو
که توضیح دادم برات :دی!
داداشی بزن داغونش کن .

من به خورشید اعتقاد دارم, حتی اگر ندرخشد.
من به عشق اعتقاد دارم, حتی اگر تنها باشم.
من به خدا معتقدم, حتی اگر ساکت باشد.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی