دل آرام



بایگانی

Unknown

چهارشنبه, ۳ آبان ۱۳۸۵، ۰۱:۳۰ ق.ظ

« اگر در صحنه نیستی، هر کجا که می‏خواهی باش»
  اگر در آن‏جا که باید شاهد باشی و حاضر، نیستی!
هر کجا که می‌خواهی باش؛
« چه به شراب نشسته باشی، و چه به نماز ایستاده باشی»
هر دو یکی است!!!
برای استحمار کردن، همیشه تو را به زشتی‏ها دعوت نمی‏کنند
که نفرت زشتی‏ها تو را فراری بدهد و متوجه آن‏جایی کند که باید  متوجه شوی.
گاهی اوقات تو را دعوت می‏کنند به « زیبایی‏ها »، برای کشتن یک حق بزرگ،
حق یک جامعه، یک انسان،
گاه دعوتت می‏کنند که سرگرم یک حق دیگر باشی
و یک حق محق دیگر را می‏کشند. 

علی شریعتی *



* تنها دلم می خواهد در صحنه باشم
که هم به شراب نشسته
و هم به نماز ایستاده ام...

پ.ن : عشقی که به عطر یاس ماند...
پنهان چه کنم که آشکار است...

بعضی وقت ها از شادی دلت می خواهد پرواز کنی
مخصوصا وقتی
هیچ دلیلی ندارد...!
لااقل از آن دلیل ها که همه دارند...

۸۵/۰۸/۰۳

نظرات (۹)

(در مورد قسمت اخر مطلبی که نوشتی:)
دل مانند ریشه ای است در بیابانی به درختی آویخته
که باد پیوسته آن را زیر و رو می کند.

(پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم)
-------------------------
عیدت مبارک باشه، محمد!
جا داره من هم(ببخشید دیر شد) در این مکان عید رو به صادق et al !! تبریک بگم
شما که ماشاالله همیشه در صحنه حاضرین :دی

مواظب باشین اونجا که هستین آشپزی وقتتون رو نگیره که از شکوفا شدن استعدادهاتون جلوگیری کنه:))
«گاهی اوقات تو را دعوت می‏کنند به « زیبایی‏ها »، برای کشتن یک حق بزرگ، حق یک جامعه، یک انسان،»
چند روز شدید دارم به مسله حق اجتماعی فکر می کنم.. و خوب مسلما حق مردم جامعه خودمون و خوب جامعه های دیگر هم یه مقیاسند.. ( الان میگی روشنفکر.. چی از حق می فهمه ؛) )
شاید یه زمانی جامعه ها آنقدر کوچک بودند که فاصله حکومت ها و رعیت به گونه ای بود که شاه و خلیفه مستبد به وجود میومد.. اما جامعه های الان به خاطر پراکندگی و گستردگی فواصل مبهم هست توشون و حق هم تو این فواصل گم می شه.. خیلی از مردم دنیا نمی دونن چه اتفاقهایی داره براشون میوفته.. شاید حاکمان امروز مردم رو خیلی بیشتر به بازی گرفتند ..
شاید این چنین بوده برابدر و شاید مردم امروز به گذران زندگیشون راضی هستند ( ولو آرامش مقطعی ) برادر
به چشمه نوش‌:

جدا از این همیشه در صحنه بودن :دی
ولی واقعا حرف هایی که به وی بی زده شده بود
توی بلاگتون
اصلا جالب نبود.
به کامنت بقیه کار ندارم.
ببین من توی دانشکده ی خودم از این جور آدم ها
زیاد دیدم. زیاد هم به من مزخرف گفتن.
جدا گاهی وقتی بعضی وقت ها به آدم فحش نمی دن
به خودم میگم
احتمالا دارم یه اشتباهی میکنم!!!

از اونها که بگذریم.
کامنت شما ها خطاب به وی بی خوب نبود.
در حدی که من شوکه شدم!

به آشفته :

۱- شدیدا فکر نکن! :دی

۲- مردم ما و اینا توی یک مقیاسن؟
خوبی؟؟

۳- من کی گفتم حق رو نمی فهمی؟:دی(لابد سر
افطار بوده و اثر حلیم بوده :دی)
اما یادمه بهت می گفتم : روشنفکر

۴- ۰۱۰
اینکه گاهی مردم نمی فهمن چه بلایی سرشون میاد،
هست( فکر کنم زمان امام حسین (ع) هم بوده!)
نمی فهمیدن گاهی که کجا دارن میرن
.۲. اینکه حاکمان نمی فهمیدن
چه بلایی سر مردم هم میاد هم بوده
( مثلا ماجرای کوفه و حضرت علی(ع)!)

۵- اینکه حاکمان مردم رو به بازی گرفتن هست
اما گاهی
اینه که مردم حاکمان رو به بازی گرفتن
یکی نیست به مردم بگه :
آقا اگه جرات و عرضه ی وایسادن ندارین
چرا بی خود حاکم رو به بازی گرفتین.
(مثل ماجرای مسلم بن عقیل!)

۶- یه کم حرفات شبیه گنجی شده
من می گم یه چند روزی اعتصاب غذا کن
مشهور بشی‌:دی

۷- آی که هر چی می کشیم از دست این
گذران زندگی و آسایش ذلت باره
برادر!
اتامرون الناس بالبر وتنسون انفسکم وانتم تتلون الکتاب افلا تعقلون؟
من حرف هایم را به گوش موج خواهم خواند
من نامه هایم را به دنبال باد خواهم بست ...
به حامد:

والله لا اکون اکبد لیسخونی بالبد!

به اس اس ام :

منم همین روزا می خوام یه کار مفیدی بکنم:دی

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی