دل آرام



بایگانی

Unknown

جمعه, ۸ دی ۱۳۸۵، ۱۲:۳۰ ق.ظ

من نفهمیده ام از کی به تو بیمار شدم*...



۱- برف سنگین نگذاشت برنامه ی جمکران اجرا بشه!
توفیق نبود...البته برف اصولا (و در حالت کلی) پدیده ی شیکیه!!
این عکس هم از طبقه ی ۲۰ ام توسط یه عکاس شهیر
گرفته شده!(که احتمالا در عمرش ۲ یا ۳ تا عکس هم نگرفته!)

۲- خوبی زندگی در پاریس اینه که هر وقت
دلم می خواد می تونم برم سر ماتیاس و
رفقاش که شب نشینی های هر شبشون
نمی ذاره بخوابم داد و بیداد کنم!

اما  الان هر کاری میکنم دلم نمی آد به این همسایه های محترم
برم بگم که همسایه های بیشعورشون می خوان بخوابن
این دنگ و دونگ رو دست کم شب جمعه بی خیال بشین!

۳- مدتیه دارم فکر می کنم باید نداشتن حجاب در ایران آزاد باشه!
دست کم برای یه چند ماه
البته الحمدلله بدون این آزادی هم تشخیص آدم های سه نقطه از
آدم های مومن و ارزشمند سخت نیست
اما بعضی ها هستن که خارج از کشور که میان تمام هویت نداشته شون
رو فراموش میکنن در صورتیکه در ایران ظاهری کاملا متین(؟) و روشنفکرانه داشتن!
به نظرم باید زمان و مکان بدیم بهشون
تا عقده های فروخورده رو یکجا در خارج از کشور خالی نکنن!

۴-  میدونی چقدر دلم آرام میشه وقتی
دوتایی با هم توی ماشین
نوار نوحه ی حضرت عباس (ع) رو گذاشتیم
و سکوت میکنیم
و تو یادم داده ای که گاهی با سکوت تمام حرف هایت
را از لبان معرفتت بفهمم!

این * گریه ام انداخت...
همین!

۸۵/۱۰/۰۸

نظرات (۱۲)

Salam akaase shahir
ghorboonet :*
salam mohammadsadra...bebin...jamkaran hatman boro!!! :(
من که آماده بودم! اگر جنگ شد من میرم جبهه کردستان! چون بر خلاف گرما، سرما من رو از پا نمی ندازه! (:دی) بعد از تمرین حرکات محیر العقول شمشیر زنی بهت زنگ زدم. از توی باشگاه آیکیدو (سفارتخانه سابق ایالات متحده! :دی) آن هم بعد از نماز! فکر کنم نماز خواندن در بعضی از مکان های غصبی اشکال نداشته باشد! (:دی) از همونجا می خواستم یک ضرب بیام جلوی دانشگاه که بریم. خوب شد قبلش بهت زنگ زدم و گرنه اگر تا جلوی شریف می امدم و می دیدم خبری نیست، نفرینت می کردم تبدیل به سنگ می شدی! (:دی) یک کیف هم داشتم پر از لباس گرم! چون می دانستم تو راه خیلی سرده. ولی کار خوبی کردید کنسلش کردید. چون تو بهترین شرایط آب و هوایی هر سری که رفتیم یک بلایی سر وسیله نقلیه فرود آمد! حالا تو این آب و هوا که دیگر رفتمان با خودمان بود برگشتنمان با خدا! اگر پایه باشی یکشنبه میریم حرم حضرت عبدالعظیم. خیلی وقته نرفتم. یک مدتی بود که اول هر ماه می رفتم. با مترو میریم که شخصیت برف رو خرد کنیم! (:دی) میشه حدودا ۷ صبح تا ۱۰:۳۰ صبح.
۰۸ دی ۸۵ ، ۰۱:۵۵ نمیدونم چرا به نتیجه نمی رسم:دی
چقدر این عکس  قشنگه (البته فکر نکنم این زیبایی به شهیر بودن عکاس بر گرده برف اصولا پدیده ی شیک و قشنگیه:دی)
یه سلام کرم از شهر شما :دی
هومن وایسا اومدم! :دی
هوالله.
بند۳ از اون مطالبی بود که باز ترسیدیم ازش!
اغراق نیست اگر بگیم حداقل ماهی یکبار سعی می‌شه خودمون رو در شرایط نه‌چندان ایده‌آل یک جامعه‌ی غیر اسلامی قرار بدیم و از این راه، در ذهنیات و تصوراتمون، محک زده بشیم. (موقعیتی که شاید هیچ وقت هم پیش نیاد!)
یه چیزی تومایه‌های ِ "موتوا قبل ان تموتو"!
عاقبت بخیری، خوب چیزیه...
همه اون چیزایی که خودت می دونی !!!
حالا من هی بهت میگم متخصصم بگو نه :دی دی دی دی دی ( با ریتم مخصوص خوانده شود)
بیچاره اون وریای بی خبر از همه جا ...
خالیبند
سلام صادق جان
خالی نبستم آهنگ رو عوض کردم:دی
ولی خودمونیما ٬ لیز بازار بدی بود !!!
۱۳ دی ۸۵ ، ۰۴:۱۵ خانوم گل
بالاخره اسم شما محمدصدراست یا هومن یا صادق ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی