دل آرام



بایگانی

Unknown

سه شنبه, ۴ ارديبهشت ۱۳۸۶، ۰۱:۳۰ ق.ظ

«این روزها شادمانی می فروشم
و شرف!!!

و  پارس سگ
از دیواره ی خلوتم
نشت می کند!

دشمنان دیرین
شبانه می خوانندم
و سلام های من
بوی جذام می دهد...»

سید حسن حسینی

در ملکوت سکوت

پ.ن : یکی از خوبی ها سید این است که
همیشه یک جمله در وصف حال خودت پیدا می کنی
در توصیفاتش...!

پ.ن : همراه من مباش که حسرت برند خلق 
در دست مفلسی چو ببینند گوهری!

پ.ن : اخیرا متوجه شده ام که در بهار
حساسیتِ چشم و به چشم حساسیت دارم!

پ.ن : زندگی این روزها دقیق مثل
جرعه ی اولا کوکاکولا ست (بر وزن دراکولا!)

همیشه جرعه ی اول روی لباسم می ریزد!

پ.ن : یکی در انتهای خنده و دلسوزی برایم نوشته بود
تو از آن دسته آدم هایی هستی که از دور باید
دوستشان داشت :دی

برایش نوشتم : پس لطفا دور باشید و دوستم داشته باشید!!!

...

۸۶/۰۲/۰۴

نظرات (۶)

جالب بود. کوتاه و زیبا...
و من آن نی خشکم که بر لب های نوازشگر نا پیدای تو که قصه فراق را در من می نوازی به غربت خویش پی بردم...
شازده کوچولو: آدمها همه چیز را از مغازه ها مخرند اما چون مغازه ای نیست که دوست بفروشد آنها بی دوست می مانند...

«این روزها شادمانی می فروشم
و شرف!!!


شادزی...
راستی ! اونجا موافق پپسی ان یا کوکاکولا ؟... :دی
یه بار می گفتی با پپسی مشکل دارن بعدش یه مثال جالب زدی!!! :دی
دشمنان این روزها دم از شرافت می زنند!
دوستان هم جملگی لاف صداقت  می زنند !
لعنت دنیا به  این تعریفشان از واژه ها
ساده بر مفهوم هر چیزی کثافت می زنند!

باشه به حساب تا
جواب بدم...
الان شعرم نمی آد!

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی