Unknown
سه شنبه, ۱۸ ارديبهشت ۱۳۸۶، ۰۱:۳۰ ق.ظ
التهابم از حضور گرم توست
آفتاب را ، بهانه می کنم ...
اسئلک حبک و حب من یحبک
...
خورشید از فراز سرم به شکی کنایی
می تافت
،
چند قرن آن طرف تر
درست رو به روی حسرت های من
زنی پشت به آینه
چون تیغی برهنه
نشسته بود
و گیسوی سپری شده اش را
در باد
،
می بافت !
سید حسن حسینی
پ.ن : معشوق من ... تمام و کمال زمینی است
که اگر نه در چشم من می آمد
نه معشوق من بود!
آفتاب اگر آفتاب است بر دلم گواه است...
اگر سایه دارم دلیل بر تاریکی نیست...
ای آفتاب خوبان ...
۸۶/۰۲/۱۸