دل آرام



بایگانی

Unknown

سه شنبه, ۱۰ مهر ۱۳۸۶، ۰۱:۳۰ ق.ظ

بر زبان بود مرا ، آنچه تو را در دل بود...



سلام هی حتی مطلع الفجر!

۸۶/۰۷/۱۰

نظرات (۱۰)

نیامد ز سوی تو‌ام خبری...

نداری تو بر حال من نظری...

شکایت برم از تو پیش خدا

تو را خاطر افتاده با دگری....
:دی
سلام محمدجان امشب و شبهای دگر ما را از دعای خیر فراموش مکن!
این هم یادگاری برای تو

 به میلت رجوع کن
التماس دعا
:دی :دی
این منم
سلام علیکم
محمد جان خیلی فوق العاده بود این شعر پست قبلی٬‌میشه محبت کنی کاملش رو برام بذاری اگه میشه...

دلم نیمه شبها قدم می زند
در آفاق نورانی چشم تو...
سلام علیرضا جان

من این شعر رو کامل نخوندم...
اما میتونم تصور کنم ادامه اش هم چقدر قشنگه! :دی
گاهی اگر با ماه صحبت کرده باشی
از ما اگر پیشش شکایت کرده باشی

گاهی اگر در چاه مانند پدر آه
اندوه مادر را حکایت کرده باشی

گاهی اگر زیر درختان مدینه
بعد از زیارت استراحت کرده باشی

گاهی اگر بعد از وضو مکثی کنی تا
آیینه ای را غرق حیرت کرده باشی

در سالهای سال دوری و صبوری
چشم انتظاری را شفاعت کرده باشی

حتی اگر بی آنکه مشتاقان بدانند
گاهی نمازی را امامت کرده باشی

یا در لباس ناشناسی در شب قدر
از خود حدیثی را روایت کرده باشی

یا در میان کوچه های سرد و تاریک
نان و پنیر و عشق قسمت کرده باشی

پس بوده ای و هستی و می آیی از راه
تا حق دلها را رعایت کرده باشی

پس مردمکهای نگاه ما عقیمند
تو بوده ای بی آنکه غیبت کرده باشی!

نغمه مستشار نظامی
خیلی زیباست...خیلی!

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی