دل آرام



بایگانی

پای تخت درد!

سه شنبه, ۱۱ دی ۱۳۸۶، ۱۲:۳۰ ق.ظ

روی تو ، قرار از دلم می برد...



۱.
حال از زبان دوست شنیدن چه خوش بوَد
یا از زبان آنکه شنید از زبان دوست...

۲. خبرت خرابتر کرد جراحت جدایی...

۳. به قول قیصر :

گرچه گریه های گاه گاه من
آب میدهد درخت درد را
برق آه بی گناه من
ذوب می کند
سد صخره های سخت درد را ،
فکر می کنم
عاقبت
هجوم ناگهان عشق
فتح می کند
پایتخت درد را ...!

۴. دوباره به همان بی طاقتی سابق بازگشتم!

۵.  به نظر من ایران به شدت شبیه آمریکاست!
البته من تا حالا آمریکا نبودم و نخواهم بود...اما
اینجا هم احتمال اینکه آرنولد استاندار بشه زیاده!

مثلا همین دیروز. بازی پیروزی و سپاهان.
در یک لحظه که داشتم رد می شدم و چشمم به نیمکت!
پرسپولیس افتاد...آقای احمدی معلم قرآن دوم راهنمایی مون
کنار افشین قطبی نشسته بود!
خوبه ذکر کنم ایشون همون هستن که مجری برنامه ی سحر! در
ماه رمضون هستن معمولا!

۶. دیروز و پریروز برق نداشتیم. پریروز نیم ساعت. دیروز سه ساعت.
شاید اگر یکی به حرص و جوش های من
توجه می کرد و فازهای ۶ و ۷و ۸ که پارسال قرار بود
شروع به کار بکنه و فاز ۹ و ۱۰ که امسال قرار بود افتتاح بشه ، به شبکه ی
گاز اضافه می شد امروز قطع گاز ترکمنستان موجبات قطع برق نمی شد!

میشه یه انتقاد به مردم داشت که چرا کشوری که دومین کشوری گازی دنیاست
باید گاز وارد بکنه!
و
میشه یه انتقاد هم به بعضی داشت که چرا کشوری که کمبود گاز داره
باید گاز صادر بکنه!!!

اخیرا هم که چندتا قرارداد ترکمانچای در بخش نفت امضاء شده!
مثلا قراردارد با چین که اصلا قیمت نداره و خودش یه نوع جرمه!

من وقتی تحریم شدیم خوشحال بودم که گشنگی باعث بشه کاری رو
که میتونیم انجام بدیم ولی زحمت داره رو خودمون انجام بدیم.
اما وزارت نفت برای اینکه نشون بده تحریم اثر نداره
( یا برای چاپلوسی به شیوه ی قاجاریه!)
چند تا قرار داد با چین امضا کرده که حتما در آینده صداش در می آد!
الان فعلا کسی توی این وادی ها نیست!

۷ . فرانسه که بودم به چند تا از این دوستام گفتم بیان ایران!
البته از این دعوت های تعارفی بود که مطمئن بودم همون اول 
سر ویزا گرفتن همشون نا امید میشن!
خلاصه از دست سفارت در می ره و ظرف دو روز به همه ویزا میده!
و حالا اینا دارن این ۵شنبه میان و من هم به قول دکتر پیشوایی
میشم : هتل دار اعظم!!!

از کلیه ی دوستان که تجربه ی توریست گردونی ! دارن دعوت به همکاری میشه!!

۸۶/۱۰/۱۱

نظرات (۱۳)

سلام
در دلم بود که بی دوست نباشم هرگز
وبلاگ جالبی داری یه سری به ما بزنمی خوشحال می شیم.
موفق باشی
یا علی
من دانشجوی مدیریت جهانگردی‌ام... کمکی از دستم برمیاد؟!

(شما جدی نگفتین اما من جدی می‌گم!)
سلام
کیا میان؟
تفریحات سالم یادت نره :دی
 
به قول دوستمون،‌ حافظ:
از پای فتادیم چو آمد غم هجران
در درد بمردیم چو از دست دوا رفت :دی

چرا پای تخت درد!؟
ما که بر تخت کسری تکیه زده بودیم!!
الانم که در منزل..     که خطرهاست به راه :دی
.

از بعد عمل(به قول تو عملیات!) این کامنتی که دارم میذارم اولین فعالیت جدی زندگیمه!
به جز خواب،‌استراحت،‌ recovery :دی
تا حالا هیچ فعالیت ارزنده ای نداشتم
البته کمپوت از قلم افتاد
به خاطر ازدیاد لطف بازدیدکنندگان محترم یکی از مهمترین فعالیت های این مدتم، صرف بی مهابای کمپوت بود:دی
والده محترمه می گفت
خب مریض میشی اینقدر کمپوت می خوری
می گفتم چه میشه کرد منت سرمون گذاشتن آوردن، بریزیم دور!؟
می گفت بعدا بخور
گفتم خراب میشه
گفت نه اینا تا یه سال دیگه هم خراب نمیشه
گفتم ای بابا کار امروز رو که به فردا نمی ندازن :دی
.

تو بیمارستان ۴، ۵ ساعت بعد از جراحی، داشتم بازی سپاهان و سایپا رو نگاه می کردم یه پرستاری که بدون هماهنگی دلش برام سوخته بود!!، گفت چی شده!؟
گفتم هیچی یه کم سر فوتبال پام قلم شده!
گفت من اگه جای شما بودم دیگه فوتبال نگاه هم نمی کردم
گفتم من به محض اینکه بتونم ۹۰دقیقه رو پا وایسام فوتبالو از سر می گیرم، خدا پا رو به آدم داده برا فوتبال دیگه :دی
(بت لشکر شکن رو داشتی :دی)

سر همین بازی علی دایی رو هر وقت نشون می داد، داشت ذکر می گفت!!
قبل این بازی تیمش که پارسال قهرمان لیگ شده بود، همه بازیارو  باخته بود
هفته قبلش می ره قم محضر آیت الله بهجت!
همین میشه که تو این بازی سپاهان نایب قهرمان چند روز پیش آسیا رو با اقتدار می بره!!!
این یکی از تفاوتای ما با آمریکاس :دی

یه تفاوت دیگشم اینه که...
داشتن مدهوشمون می کردن:دی
یه پرستار بامزه ای اومد بود بالا سرمون که مثلا روحیه و از این حرفا بده!
گفت خب دعای آخرتو بگو
یاد اون دعای تو افتادم گفتم خدایا هیچکس رو زنده از دنیا نبر :دی
گفت حالا اگه وصیتی هم داری بگو
گفتم
به تابوتی از چوب تاکم کنید
به راه خرابات خاکم کنید
مریزید بر روی من جز شراب....

آخر گفت این که الان روحیت اینطوریه نشون می ده اسلام شما اسلام آمریکایی نیست!!
.
به نظر من توجه کردن به حرص و جوش مردم سر هر مسئله ای یکی از مبانی علم سیاسته!
اما عدالت حکم می کنه به حرص و جوش اونایی که می خوان مملکت عقب مونده و وابسته باقی بمونه هم توجه کرد!
مخصوصا این که اونا خیلی تو حرص و جوش خوردن، جدی تر هم هستن!!
نقل می کنند به یه بنده خدایی از بزرگان می گن:
کاش میشد حضرتعالی این شکم بزرگتان را به نحوی کوچک کنید
ایشان می فرمایند: هه هه!!
آقا رو باش ما این همه زحمت کشیدیم اینجوریش کردیم حالا دوباره کوچیکش کنیم!!؟
.

اخیرا به این نتیجه رسیدم ترکمنچای خیلی هم قرار داد ننگینی نبوده!!
اون فتحلیشاه مادر مرده کلی جنگید
بعد از اینکه سپاهش بدون نیرو موند ناچارا به ترکمنچای تن داد!
البته من در جریان این قراردادها با چین نیستم
اما از ۴،‌۵ سال پیش، بعد از امضای پروتکل الحاقی برای اعتماد سازی!!
به این نتیجه رسیدم بهتره بعد از این  قرارداد ننگین می بینیم یه اسم دیگه روش بذاریم!!
.
.
این بار درد پا، شده برامون دردسر!!
آخ جواد...گفتی آیت الله بهجت... لرزیدم!
این اسمها شوخی نیستن جدی!

علی دایی هم به نظر من
بزرگترین ویژگیش اینه که آدم معتقدیه..
با سلام این " :دی " یعنی چه! خب ما نابلدیم.راهنمایی کنید.
۱۲ دی ۸۶ ، ۰۷:۰۳ خرچنگ زاده
حاجی آمریکا رو ولش کن! بیا نروژ... نفتش خیلی نفته!
نمی دونم چرا فکر کردی من حرفی رو در مورد آیت الله بهجت
خدایی نکرده به طنز و شوخی یا مسخره گفتم!!
به جواد :

نه بابا...مشکل از خودم بود
داشتم می خوندم و می خندیدم!
یهو اسم آیت الله بهجت رو دیدم لرزیدم!
مثل اینکه توی گل آقا مثلا یه آیه ی قرآن ببینی!!!

به هاتف :

ایران هم نفتش نفته...هم وزیرش وزیره ...ه م ...

به فاروق :

ما که اینبار نگفتیم. هر کی گفته یقه ی اون رو بگیرین!

به سجاد ! :

1- اصلا معلومه کجایی مجهول!
2- دلم می سوزد از باغی که ...تو میوه اش باشی !
3- حدس بزن.
دو تا فرانسوی یه بولیوی!!!
4-این ساعت بنفشه ( ساعت ه که رنگش بنفش هستش)
اینجاس...هر وقت با مشت خاموشش می کنم
یاد تو می افتم ..هییی
حاجی اگه بچه هایی که میان از اون با حالاش هستن من که پایم ! :دی
مادر جواد..
Toi qui regarde la mer
Tu es seul avec tes souvenirs
Et malgré tout ce bleu, tout ce vert
Tu es triste à mourir
Mais quand tu fermes les yeux
Un refrain qui te parle en argot
Fait valser tes souvenirs
Avec l'odeur du métro
Chacun s'évade à sa façon
Chacun son rêve papillon

Toi qui regarde la mer
Tu ne vois même plus l'horizon
Tu regardes vingt ans en arrière
Et c'est loin, et c'est bon
Paris existe toujours
Et quand vient le printemps on peut voir
Les voyous flâner autour
Des marronniers des boulevards
Les yeux fixes sur un jupon
Tu te souviens papillon
آقا شما با من صحبت کن...

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی